سریال This is Us | نقد، داستان و چرا این درام را باید دید؟
سریال This is Us
سریال This is Us، معروف به «این ما هستیم»، یکی از اون کارهای تلویزیونیه که با یک دنیا احساس و واقع گرایی، مستقیم می شینه به دل آدم. این سریال درام خانوادگی داستان خانواده پیرسون رو روایت می کنه؛ داستانی که مثل خود زندگی، پر از لحظه های شیرین، تلخ، خنده دار و گریه دار و یه عالمه پیچیدگیه. اگه دنبال سریالی هستین که هم سرگرم تون کنه و هم به فکر فرو ببره، This is Us رو از دست ندین.
راستش رو بخواین، وقتی اسم «سریال This is Us» میاد وسط، اولین چیزی که یادم میاد، لحظه هایی هست که پای تلویزیون بغض کردم یا از ته دل خندیدم. این سریال فقط یه داستان معمولی نیست، انگار داری تکه هایی از زندگی خودت یا اطرافیانت رو روی پرده می بینی. این قدر ملموس و نزدیکه که حس می کنی بخشی از خانواده پیرسون هستی. خب، بیاین با هم یه سفر بریم به دنیای این سریال فوق العاده و ببینیم اصلا چی شد که این قدر محبوب و ماندگار شد.
This Is Us چیست؟ معرفی جامع سریال این ما هستیم
وقتی صحبت از سریال های درام مدرن میشه، «این ما هستیم» یا همون «This is Us» اسمش مثل ستاره ای تو آسمون می درخشه. این سریال یه اثر هنریه که تونسته با داستانی عمیق و شخصیت هایی که انگار از دل زندگی واقعی بیرون اومدن، حسابی توی دل تماشاچی ها جا باز کنه. اصلا داستان چیه؟ بیاین یه نگاهی به جزئیاتش بندازیم.
ژانر و دسته بندی: یک کوکتل احساسی
اگه بخوایم This is Us رو توی یه قالب خاص جا بدیم، کار سختیه. چرا؟ چون این سریال یه مخلوط بی نظیره از کمدی-درام، تراژدی، خانوادگی و زندگی محور. یعنی همون قدر که می تونه اشک تون رو دربیاره، همون قدر هم لبخند به لبتون میاره و گاهی اوقات حتی شما رو به فکر فرو می بره. اصلا دلیل اصلی جذابیتش همینه؛ مثل زندگی واقعی، همه چیز رو با هم داره. نه میشه گفت فقط خنده داره و نه میشه گفت فقط غم انگیزه، بلکه ترکیبی واقعی از هر دوئه.
خالق و سازنده: ذهن خلاق دن فاگلمن
پشت این شاهکار، یه ذهن خلاق به اسم دن فاگلمن (Dan Fogelman) قرار داره. فاگلمن دیدگاه منحصر به فردی برای ساخت این سریال داشت. اون می خواست داستانی رو روایت کنه که نشون بده چطور آدم ها، حتی با وجود تفاوت ها و چالش ها، از طریق خانواده به هم وصل میشن. هدفش خلق یه روایت چندوجهی و پر از جزئیات بود که هر کدوم از شخصیت ها بتونن داستان خودشون رو داشته باشن و در عین حال، همه این داستان ها به هم گره بخورن. راستش رو بخواین، فاگلمن با این کارش، واقعاً گل کاشت.
تاریخ شروع و پایان پخش، شبکه اصلی
This is Us اولین بار در تاریخ ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۶ (۲۹ شهریور ۱۳۹۵) از شبکه NBC شروع به پخش کرد و در تاریخ ۲۴ می ۲۰۲۲ (۳ خرداد ۱۴۰۱) به پایان رسید. یعنی حدود شش سال، هر هفته یا هر دو هفته یک بار، ما با این خانواده زندگی می کردیم و غرق در داستان هاشون می شدیم. این زمان پخش طولانی نشون می ده که چقدر این سریال تونسته مخاطبین زیادی رو به خودش جذب کنه.
تعداد فصل ها و قسمت ها: یه داستان کامل و جامع
سریال «این ما هستیم» کلاً ۶ فصل داره و ۱۰۶ قسمت رو شامل میشه. این تعداد قسمت به فاگلمن و تیمش این اجازه رو داد که حسابی روی شخصیت ها کار کنن، به جزئیات داستان بپردازن و هیچ گوشه ای از زندگی پیچیده خانواده پیرسون رو ناگفته نذارن. هر قسمت مثل یه تابلوی نقاشی بود که ذره ذره بهش رنگ و روح بخشیده میشد و در نهایت، یه اثر هنری کامل رو شکل داد.
جوایز و افتخارات: سریالی شایسته تقدیر
«سریال This is Us» فقط قلب تماشاچی ها رو نلرزوند، بلکه نظر منتقدان و داوران جشنواره ها رو هم به خودش جلب کرد. این سریال کلی جایزه و نامزدی معتبر به دست آورد، از جمله جوایز اِمی (Emmy Awards) و گلدن گلوب (Golden Globe Awards). بازیگرها، به خصوص استرلینگ کی. براون (Sterling K. Brown) و مندی مور (Mandy Moore)، برای نقش آفرینی های درخشان شون مورد تحسین قرار گرفتن و جوایز زیادی رو هم بردن. فیلمنامه هم که حرف نداشت، این قدر دقیق و پرمغز بود که جایزه های بهترین فیلمنامه رو هم از آن خودش کرد.
در هم تنیدگی زمان و سرنوشت: داستان سریال This Is Us
چیزی که سریال This is Us رو واقعا خاص و متفاوت می کنه، شیوه روایت داستانشه. اینجا با یه داستان خطی و ساده طرف نیستیم. دن فاگلمن یه پازل جذاب ساخته که تکه های زمان رو با هم مخلوط کرده و نتیجه اش شده یه تجربه تماشای بی نظیر.
خلاصه داستان کلی (بدون اسپویل): خانواده پیرسون و سه قلوهای خاص
هسته اصلی داستان درباره خانواده پیرسون هستش: جک (Jack) و ربکا (Rebecca)، یه زوج دوست داشتنی که در روز تولد ۳۶ سالگی جک، قراره صاحب سه قلو بشن. اما متاسفانه یکی از نوزادان رو از دست می دن. در همون روز، اون ها تصمیم می گیرن یه نوزاد سیاهپوست که همون روز به دنیا اومده و در بیمارستان رها شده رو به فرزندخواندگی قبول کنن. این طوری میشه که سه قلوهای معروف سریال شکل می گیرن: کوین (Kevin)، کیت (Kate) و رندال (Randall).
داستان این سریال پر از پرش های زمانیه؛ یعنی هم زمان حال رو می بینیم، هم گذشته رو و هم حتی آینده رو. این پرش ها کمک می کنن که ما ریشه های مشکلات فعلی شخصیت ها رو در گذشته پیدا کنیم و ببینیم چطور اتفاقات ریز و درشت، آدم ها رو شکل میدن. این ساختار روایی مثل یه رمان بلنده که هر فصلش یه لایه جدید از شخصیت ها رو برامون رو می کنه و حسابی ما رو غافلگیر می کنه.
هسته اصلی داستان: عشق، فقدان و هویت
«سریال This is Us» به معنی واقعی کلمه، داستان زندگیه. این سریال به موضوعاتی می پردازه که همه ما باهاشون درگیریم: روابط خانوادگی پیچیده، چالش های زندگی که یکی پس از دیگری سر راهمون سبز میشن، عشق بی حد و مرز، فقدان و از دست دادن عزیزان، و جستجو برای هویت. هر کدوم از شخصیت ها به نوعی درگیر پیدا کردن جایگاه خودشون تو دنیا و خانواده شون هستن. این مضامین، سریال رو به یه آینه تبدیل می کنن که می تونیم خودمون رو توش ببینیم و با شخصیت ها همذات پنداری کنیم.
نحوه روایت غیرخطی و اهمیت آن: پازلی از زمان
یکی از برگ برنده های This is Us، روایت غیرخطی اونه. یعنی مدام بین گذشته، حال و آینده سوئیچ می کنه. مثلا یه لحظه می بینیم بچه ها کوچیکن، لحظه بعد میپریم به وقتی که بزرگ شدن، و بعد دوباره برمی گردیم به جوونی پدر و مادر. این پرش های زمانی باعث میشه که ما به عمق شخصیت ها پی ببریم و بفهمیم چرا الان این طور رفتار می کنن.
دن فاگلمن، خالق This is Us، می خواست نشون بده که چطور زندگی های ما از لحظات کوچک و بزرگ در زمان های مختلف ساخته می شن و همه این تکه ها به هم پیوسته اند.
این تکنیک نه تنها به جذابیت بصری سریال اضافه می کنه، بلکه به درک عمیق تر روابط و انگیزه های شخصیت ها هم کمک می کنه. انگار داریم یه پازل بزرگ رو حل می کنیم که هر قسمت یه تیکه جدید بهش اضافه میشه و در نهایت یه تصویر کامل و زیبا از خانواده پیرسون رو بهمون نشون میده.
با ستاره های خانواده پیرسون آشنا شوید: معرفی بازیگران و شخصیت ها
خب، حالا که از کلیات حرف زدیم، وقتشه بریم سراغ قلب تپنده این سریال، یعنی شخصیت ها و بازیگرهایی که اونا رو به زندگی ما آوردن. تک تک این آدم ها این قدر واقعی و باورپذیرن که احساس می کنی همسایه ات هستن یا عضو خانواده ات.
جک پیرسون (Milo Ventimiglia): پدر ایده آل و تأثیرگذار
جک، با بازی بی نظیر میلو ونتیمیگلیا، ستون اصلی خانواده پیرسون و الگوی همه ما برای یه پدر فوق العاده ست. اون مردی با قلبی بزرگه که تمام تلاشش رو می کنه تا بهترین همسر و پدر باشه. جک نماد فداکاری، عشق بی قید و شرط و شجاعته. با اینکه در اوایل سریال از دستش می دیم (این اسپویل نیست، از همون قسمت های اول معلوم میشه)، اما حضورش توی تمام زندگی بچه ها و ربکا حس میشه و تأثیرش تا لحظه آخر سریال پابرجا می مونه. گذشته جک هم پر از چالش ها و درس هاست که به ما نشون می ده هیچ کس کامل نیست، اما میشه با عشق و تلاش، بهترین نسخه از خودت باشی.
ربکا پیرسون (Mandy Moore): مادر قوی و ستون خانواده
ربکا، با هنرنمایی مندی مور، نماد یه مادر قوی و یک زن هنرمنده که در غیاب جک، مثل کوه پشت بچه هاش وایمیسته. اون با تمام سختی ها مبارزه می کنه، گاهی اشتباه می کنه، اما همیشه سعی می کنه بهترین راه رو برای خانواده اش پیدا کنه. مندی مور این نقش رو این قدر زیبا و باورپذیر بازی کرده که نمیشه بهش دل نبست. ربکا نشون می ده که قوی بودن به معنی بی نقص بودن نیست، بلکه به معنی ادامه دادن، حتی وقتی همه چیز سخته.
کوین پیرسون (Justin Hartley): بازیگر مشهور و جستجو برای معنا
کوین، با بازی جاستین هارتلی، یکی از سه قلوهاست. اون یه بازیگر خوش تیپه که از بیرون زندگی موفقی داره، اما از درون با چالش های زیادی دست و پنجه نرم می کنه. کوین مدام دنبال معنای واقعی زندگیه، دنبال عشقه و سعی می کنه خودش رو از زیر سایه پدرش و انتظاراتی که ازش میره، بیرون بکشه. سفر کوین برای پیدا کردن خودش، یکی از جذاب ترین بخش های سریاله. اون نمادی از آدم هایی هست که دنبال چیزی بیشتر از شهرت و پولن.
کیت پیرسون (Chrissy Metz): مبارزه با خودپذیری و عشق
کیت، با هنرنمایی کریسی متز، با مسائل وزنی و چالش های عاطفی درگیره. اون هم مثل کوین، در سایه خاطره جک زندگی می کنه و سعی می کنه عشق رو پیدا کنه و خودش رو بپذیره. داستان کیت پر از لحظه های حساس و واقعی هست که خیلی ها می تونن باهاش ارتباط برقرار کنن. اون نمادی از تلاش برای دوست داشتن خود و کنار اومدن با سختی های زندگیه. کریسی متز این نقش رو با تمام وجودش بازی کرده و کاری کرده که کیت برامون حسابی دوست داشتنی باشه.
رندال پیرسون (Sterling K. Brown): هویت، فرزندخواندگی و چالش ها
رندال، با بازی فوق العاده استرلینگ کی. براون، فرزندخوانده خانواده پیرسونه. داستان هویت اون، جستجوش برای پیدا کردن پدر واقعی اش و چالش های نژادی که باهاشون روبروست، حسابی مخاطب رو درگیر می کنه. رندال در کنار موفقیت های حرفه ای، همیشه با دغدغه های خانوادگی و پیدا کردن جایگاهش در دنیا کلنجار میره. استرلینگ کی. براون برای این نقش، جوایز زیادی رو از آن خودش کرده و به جرأت میشه گفت یکی از بهترین بازیگرهای سریاله. شخصیت رندال نمادی از پیچیدگی های هویت و تلاش برای درک گذشته ست.
شخصیت های فرعی کلیدی و نقش آن ها
فقط سه قلوها و پدر و مادرشون نیستن که سریال رو جذاب می کنن. شخصیت های فرعی هم نقش حیاتی دارن:
- بس (Beth): همسر رندال، یه زن قوی، باهوش و باصلابت که همیشه حامی رنداله و یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت های سریاله.
- توبی (Toby): همسر کیت، مردی با قلبی مهربان که با افسردگی مبارزه می کنه و لحظات کمدی زیادی رو خلق می کنه.
- میگل (Miguel): دوست صمیمی جک و بعدها همسر ربکا، شخصیتی که خیلی مورد قضاوت قرار می گیره اما در نهایت ثابت می کنه که چقدر فداکاره.
این شخصیت ها، هر کدوم مثل یه مهره توی این شطرنج بزرگ زندگی، نقش خودشون رو ایفا می کنن و به پیشبرد داستان و عمیق تر شدن روابط کمک می کنن.
چرا This Is Us اینقدر قلب ها را تسخیر کرد؟ نقد و بررسی عمیق
خب، حالا که با داستان و شخصیت ها آشنا شدیم، وقتشه ببینیم چرا «سریال This is Us» تا این حد محبوب شد و توی ذهن ها موندگار. قطعا این همه احساس و همذات پنداری الکی به دست نیومده!
نقاط قوت: معجون جادویی This is Us
این سریال مثل یه معجون جادویی بود که با ترکیب چند ماده اصلی، طعمی فراموش نشدنی رو ساخت. بیاین به چند تا از این مواد اصلی نگاهی بندازیم:
فیلمنامه درخشان و هوشمندانه: داستانی که غافلگیرت می کنه
اگه بخوام فقط یه دلیل برای تماشای این سریال بگم، اونم فیلمنامه درخشان و هوشمندانشه. نویسنده ها تونستن با ظرافت خاصی، گره گشایی های غیرمنتظره ای رو تو داستان ایجاد کنن. یعنی هر بار که فکر می کردی همه چیز رو فهمیدی، یهو یه اتفاقی می افتاد که ورق رو برمی گردوند و تو رو شوکه می کرد. دیالوگ ها هم که دیگه حرف نداشتن؛ پرمغز، پر از احساس و قابل تامل. هر جمله انگار از دل زندگی واقعی بیرون اومده بود و حسابی به دل می نشست. این فیلمنامه کاری کرد که هم بخندیم، هم گریه کنیم، و هم عمیقاً فکر کنیم.
بازی های استثنایی: نفس گیر و باورپذیر
یه بخش بزرگی از موفقیت This is Us مدیون بازی های استثنایی بازیگراشه. مخصوصاً استرلینگ کی. براون (رندال) و مندی مور (ربکا) که واقعا سنگ تمام گذاشتن. این قدر نقش هاشون رو خوب ایفا کردن که گاهی فراموش می کردی داری سریال می بینی و حس می کردی با آدم های واقعی سر و کار داری. حس ها، واکنش ها، و حتی سکوت هاشون هم حرف برای گفتن داشت. این بازی های قدرتمند، باعث شد شخصیت ها برای همیشه توی ذهن مون حک بشن.
واقع گرایی و همدلی: آینه ای از زندگی
یکی دیگه از دلایل محبوبیت «سریال This is Us»، واقع گرایی و همدلی اونه. سریال اصلا از نشون دادن مشکلات واقعی زندگی نمی ترسید: فقدان، بیماری، مشکلات زناشویی، بحران های هویتی، نژادپرستی، اعتیاد و… همه این ها رو به گونه ای نشون می داد که مخاطب می تونست کاملاً باهاش ارتباط برقرار کنه. انگار داشتی داستان خودت یا یکی از نزدیکانت رو می دیدی. این همدلی، باعث شد سریال فراتر از یه سرگرمی صرف باشه و به یه تجربه زندگی تبدیل بشه.
مضامین جهانی: داستانی برای همه
این سریال روی مضامینی تمرکز می کنه که برای هر فرهنگی قابل درکه: عشق، خانواده، بخشش و شجاعت. مهم نیست اهل کجا باشی، این حس ها و چالش ها جهانی هستن و همه ما به نوعی باهاشون درگیریم. همین باعث شد که This is Us بتونه توی سطح جهانی مخاطب پیدا کنه و با آدم ها از هر گوشه دنیا ارتباط برقرار کنه.
نوآوری در روایت: پرش های زمانی هوشمندانه
همونطور که گفتم، استفاده خلاقانه از خطوط زمانی، یه برگ برنده دیگه برای این سریاله. این روش روایت، فقط یه ترفند قصه گفتن نیست؛ بلکه به سریال عمق و لایه های بیشتری میده و باعث میشه تماشاچی خودش رو بیشتر درگیر کنه و تکه های پازل رو کنار هم بچینه.
چالش ها یا انتقادات (چیزی هم بود که بعضی ها ازش خوششون نیاد؟)
خب، هر سریال موفقی هم بالاخره یه سری انتقاداتی هم بهش وارده، حتی اگه خیلی کوچیک باشن. «سریال This is Us» هم از این قاعده مستثنی نیست:
- گاهی اوقات بیش از حد احساساتی میشه (Sentimentality): بعضی منتقدها معتقدن که سریال گاهی اوقات زیاده از حد روی جنبه های احساسی مانور میده و ممکنه برای بعضی تماشاچی ها بیش از حد عاطفی و حتی کمی مصنوعی به نظر بیاد. البته این بیشتر سلیقه ایه و برای خیلی ها، همین احساساتی بودنش نقطه قوتش بود!
- پیچیدگی خطوط زمانی برای برخی بینندگان: درسته که روایت غیرخطی نقطه قوت سریاله، اما برای بعضی ها دنبال کردن چندین خط داستانی در زمان های مختلف می تونست کمی گیج کننده باشه و باعث میشد مجبور بشن بعضی قسمت ها رو دوباره ببینن.
با این حال، این انتقادات در مقابل دریای عظیمی از تحسین و تمجید، واقعا ناچیز هستن و نتونستن از ارزش های این سریال کم کنن.
پایان یک دوران: بررسی فصل آخر و جمع بندی سریال This Is Us (با هشدار اسپویل)
هشدار اسپویل: اگه هنوز فصل آخر «سریال This is Us» رو ندیدید، بهتره این بخش رو با احتیاط بخونید یا کلا رد بشید تا هیجان تماشای قسمت های پایانی برای شما از بین نره!
خلاصه ای از وقایع فصل پایانی: خداحافظی باشکوه
فصل آخر This is Us، مثل یه خداحافظی باشکوه بود؛ پر از احساسات، مرور خاطرات و نتیجه گیری های دلنشین برای تمام شخصیت ها. این فصل بیشتر به این می پردازه که هر کدوم از اعضای خانواده پیرسون چطور با آینده خودشون کنار میان، چطور میراث جک و ربکا رو حمل می کنن و چطور چرخه زندگی رو ادامه میدن. محوریت این فصل، بیشتر روی بیماری آلزایمر ربکا و تأثیری که روی زندگی بچه هاش داره، می چرخه. ما می بینیم که چطور کوین، کیت و رندال تلاش می کنن تا در کنار هم، لحظات آخر مادرشون رو تا جای ممکن شیرین نگه دارن.
این فصل به نوعی پاسخ به تمام سوالاتی بود که در طول سریال در ذهن ما شکل گرفته بود و یه پایان منطقی و عمیق رو برای این داستان بزرگ رقم زد.
پیام اصلی و ماندگار سریال: زندگی، با تمام فراز و نشیبش
اگه بخوایم پیام اصلی و ماندگار «سریال This is Us» رو خلاصه کنیم، میشه گفت که این سریال بهمون یاد داد که زندگی با تمام فراز و نشیب هاش، با تمام لحظات خوب و بدش، ارزش زندگی کردن رو داره. اینکه چقدر روابط خانوادگی مهمن، اینکه چطور از دست دادن عزیزان می تونه ما رو شکل بده، و اینکه چطور میشه حتی بعد از بزرگترین طوفان ها، دوباره نور امید رو پیدا کرد. این سریال نشون داد که هیچ کس کامل نیست، اما با عشق، حمایت و همدلی میشه از پس هر مشکلی بر اومد.
درس های زندگی که This is Us بهمون داد، فقط روی کاغذ نموندن، بلکه حسابی به دل نشستن و روی دیدگاهمون نسبت به خانواده و زندگی تأثیر گذاشتن.
واکنش مخاطبان و منتقدان به پایان بندی: رضایت عمومی
اکثر مخاطبان و منتقدان از پایان بندی «سریال This is Us» راضی بودن. خیلی ها معتقد بودن که نویسنده ها تونستن با احترام به شخصیت ها و داستان، یه پایان منطقی و احساسی رو رقم بزنن. پایان سریال، همزمان هم غم انگیز بود (چون باید با شخصیت های محبوبمون خداحافظی می کردیم) و هم پر از امید (چون زندگی ادامه پیدا می کرد). بحث های زیادی حول و حوش پایان سریال بود، اما در مجموع، حس رضایت عمومی از این بود که داستان به بهترین شکل ممکن به سرانجام رسید.
اگر This Is Us را دوست داشتید، این سریال ها را هم ببینید: پیشنهادهای مشابه
اگه شما هم مثل من از اون دسته آدم هایی هستین که دلشون برای فضای احساسی، خانوادگی و واقعی «سریال This is Us» تنگ میشه، نگران نباشین! کلی سریال دیگه هم هست که می تونه همون حس و حال رو بهتون بده. البته هر کدوم از این ها دنیای خودشون رو دارن، اما در هسته اصلی، به روابط انسانی و چالش های خانوادگی می پردازن.
- Parenthood (والدین): اگه This is Us رو دوست داشتید، حتماً Parenthood رو هم امتحان کنید. این سریال هم روی چالش ها و شیرینی های یه خانواده بزرگ و چندنسلی تمرکز داره. روابط خواهر و برادری، مشکلات فرزندپروری، عشق و فقدان، همه توی این سریال با جزئیات نشون داده میشن. لحنش هم خیلی واقع گرا و گاهی اوقات خنده دار و گاهی اوقات اشک آوره.
- A Million Little Things (یک میلیون چیز کوچک): این سریال هم درامای خانوادگی و دوستانه رو روایت می کنه و بعد از یه اتفاق تلخ و غیرمنتظره شروع میشه. گروهی از دوست ها و خانواده ها دور هم جمع میشن تا با چالش های زندگی کنار بیان. تم اصلیش، اهمیت دوستی و حمایت از همدیگه تو روزهای سخته.
- The Fosters (فسترز): این سریال بیشتر روی مفهوم خانواده های جایگزین و فرزندخواندگی تمرکز داره، اما با همون حس عمیق انسانی و چالش های روابط خانوادگی. اگه دوست دارید سریالی ببینید که چالش های نوجوانان، هویت و مفهوم عشق در خانواده رو نشون بده، The Fosters می تونه انتخاب خوبی باشه.
- Six Feet Under (شش فوت زیر زمین): این یکی کمی تاریک تره، اما اگه دنبال درامای عمیق و تفکربرانگیز درباره خانواده، مرگ و زندگی هستید، حتماً تماشا کنید. داستان خانواده ای که شغلشون اداره کفن و دفنه و چالش های عاطفی و خانوادگی اون ها رو نشون میده.
این سریال ها هر کدوم به نوعی می تونن جای خالی This is Us رو براتون پر کنن و شما رو دوباره غرق در دنیای درام های انسانی و خانوادگی کنن.
سوالات متداول (FAQ) درباره This Is Us
آیا سریال This Is Us بر اساس داستان واقعی است؟
نه، سریال This Is Us مستقیماً بر اساس یک داستان واقعی نیست. اما دن فاگلمن، خالق سریال، از تجربیات و احساسات شخصی خودش و خانواده اش الهام گرفته تا شخصیت ها و داستان ها رو واقعی و قابل لمس خلق کنه. مثلاً، ایده تولد سه قلوها در روز تولد جک، از یک اتفاق واقعی در زندگی خودش الهام گرفته شده بود. این سریال بیشتر روی مضامین و احساسات انسانی تمرکز داره که همه ما به نوعی باهاشون مواجه میشیم و همین باعث میشه که حس کنیم داره داستان واقعی زندگی ما رو روایت می کنه.
بهترین فصل سریال This Is Us کدام است؟
انتخاب بهترین فصل همیشه سلیقه ایه، اما خیلی از طرفداران و منتقدان معتقدن که فصل اول و دوم سریال This Is Us جزو قوی ترین فصل ها هستن. فصل اول با معرفی هوشمندانه شخصیت ها و ساختار روایی غیرخطی، بیننده رو حسابی درگیر می کنه. فصل دوم هم که اوج درام و اوج پرداخت به داستان جک و چگونگی مرگش بود، لحظات به یاد موندنی زیادی رو خلق کرد. البته فصل های بعدی هم عالی هستن و هر کدوم جنبه های جدیدی از شخصیت ها رو نشون میدن، اما شروع سریال همیشه یه چیز دیگه بود.
برای چه کسانی تماشای این سریال توصیه می شود؟
تماشای «سریال This is Us» به کسایی توصیه میشه که عاشق درام های خانوادگی عمیق و احساسی هستن. اگه دوست دارید سریالی ببینید که شما رو به فکر فرو ببره، به چالش بکشه و اشکتون رو دربیاره، این سریال برای شماست. اگه به روابط پیچیده انسانی، رشد شخصیت ها در طول زمان، و داستان هایی با محوریت عشق، فقدان، هویت و بخشش علاقه دارید، حتماً This is Us رو تو لیست تون بذارید. کلا برای هر کسی که دنبال یه تجربه تماشای معنی داره، توصیه میشه.
This Is Us را از کجا تماشا کنیم؟
برای تماشای «سریال This is Us»، بهترین راه از طریق پلتفرم های استریم قانونی هستش. این سریال در پلتفرم هایی مثل Hulu و Peacock در دسترس هست. در ایران هم می تونید این سریال رو از طریق سایت های ارائه دهنده فیلم و سریال که زیرنویس فارسی دارن، با کیفیت بالا پیدا و تماشا کنید. فقط حواستون باشه که از پلتفرم های معتبر استفاده کنید تا هم تجربه بهتری داشته باشید و هم حقوق سازنده ها رعایت بشه.
موسیقی متن سریال This Is Us: معرفی آهنگ ها و آلبوم های برجسته
موسیقی متن «سریال This is Us» هم مثل خودش، فوق العاده تاثیرگذاره و نقش مهمی توی انتقال احساسات داره. آهنگساز اصلی سریال، سید رامین (Siddhartha Khosla)، یه کار بی نظیر انجام داده و موسیقی هایی ساخته که واقعاً به دل می نشینن. علاوه بر آهنگ های اصلی سریال، کلی آهنگ معروف و کلاسیک هم توی قسمت ها استفاده شده که به ماندگاری لحظات کمک می کنه. آلبوم های موسیقی متن این سریال هم منتشر شده و برای طرفدارها یه هدیه عالیه. اگه دوست دارید، می تونید آهنگ های شاخص مثل To Build A Home یا Death with Dignity رو بشنوید که حس و حال سریال رو به خوبی منتقل می کنن.
نقل قول های ماندگار و دیالوگ های معروف سریال This Is Us
This is Us پر از نقل قول ها و دیالوگ هاییه که تو ذهن آدم می مونه و بارها بهش فکر می کنی. اینجا چند تا از مهمترین هاش رو می نویسم:
- هیچ وقت دیر نیست برای تغییر دادن کسی که هستی.
- اگه بتونی به جای تمام زندگی ای که زندگی کردی، یه تصویر انتخاب کنی، چه تصویری رو انتخاب می کنی؟
- بین بدترین اتفاقی که می تونست بیفته و بهترین اتفاقی که می تونه بیفته، زندگی اتفاق می افته.
- عشق مثل یه رودخونه ست، همیشه راهشو پیدا می کنه.
- زندگی بهت لیمو میده؟ ازشون لیموناد درست کن. (این جمله معروف جک پیرسونه که همیشه سعی می کرد از شرایط سخت بهترین استفاده رو ببره.)
این دیالوگ ها و خیلی های دیگه، باعث شدن که This is Us فقط یه سریال نباشه، بلکه یه منبع الهام و درس زندگی هم باشه.
نتیجه گیری: میراث ماندگار This Is Us در تلویزیون
خلاصه کلام اینکه، «سریال This is Us» چیزی فراتر از یه درام تلویزیونی معمولی بود. این سریال یه سفر عمیق به قلب یه خانواده فراموش نشدنی بود، سفری که ما رو هم خندوند، هم گریه انداخت و هم به فکر فرو برد. این ما هستیم، تونست با شخصیت های واقعی، داستانی پرمغز و روایتی نوآورانه، جای خودش رو توی تاریخ تلویزیون باز کنه. میراث This is Us، درسیه درباره اهمیت خانواده، تاب آوری انسان و زیبایی زندگی با تمام فراز و نشیب هاش.
اگه تا حالا این سریال رو ندیدین، پیشنهاد می کنم حتماً یه فرصت بهش بدین. اگه هم دیدین، شاید بد نباشه دوباره بعضی از قسمت هاش رو مرور کنید و یه بار دیگه غرق در دنیای خانواده پیرسون بشید. مطمئنم که هر بار، چیز جدیدی برای کشف و تجربه خواهید داشت.