خلاصه کتاب بارمان | بررسی جامع اثر صفورا شیری مشعوف

خلاصه کتاب بارمان ( نویسنده صفورا شیری مشعوف )

کتاب بارمان، نوشته صفورا شیری مشعوف، یک داستان عاشقانه ی عمیق و پر از احساسات هست که شخصیت هاش رو درگیر چالش های اخلاقی و عاطفی می کنه. اگه دوست دارید بدون غرق شدن توی جزئیات داستان با کلیات این رمان آشنا بشید یا حتی اگه کتاب رو خوندید و دنبال یه مرور کلی و تحلیلی هستید، این مطلب برای شماست.

خب، بریم سراغش! این رمان رو میشه یه ملودرام عاشقانه دونست که نویسنده با ظرافت خاصی به دنیای درونی آدم هاش نفوذ کرده و سعی کرده حرف دلشون رو به تصویر بکشه. اینجا خبری از روزمرگی های خسته کننده نیست، همه چیز روی احساسات و چالش های اخلاقی می چرخه. شخصیت های بارمان معمولاً آدم هایی هستند که سعی می کنند طبق اصول و قواعد جامعه پیش برن و به بایدها و نبایدها پایبند باشن. اما مشکل از جایی شروع میشه که این پایبندی بیش از حد، یا شاید هم سرکوب کردن احساسات واقعی، زندگی خودشون و اطرافیانشون رو با یه عالمه چالش و دردسر روبرو می کنه.

به طور کلی، این خلاصه نه فقط یه معرفی ساده، بلکه یه نگاه عمیق تر به رمان «بارمان» هست؛ از تحلیل شخصیت ها و مضامین اصلی گرفته تا نقاط قوت و ضعفش. پس اگه دنبال یه منبع کامل و تحلیلی از این کتاب می گردید، جای درستی اومدید. آماده اید یه شیرجه بزنیم توی دنیای پر از احساسات و پیچیدگی های «بارمان»؟

درباره نویسنده: صفورا شیری مشعوف

صفورا شیری مشعوف، نویسنده ای که پشت این داستان پر از احساس ایستاده، با قلمی روان و شیوا شناخته میشه. از اون دسته نویسنده هاست که خیلی دوست داره به جای تعریف کردن جزئیات بی ربط زندگی روزمره، مستقیماً سراغ قلب ماجرا و احساسات عمیق شخصیت ها بره. شاید همین ویژگی باعث شده که آثارش برای کسانی که دنبال داستان های پر از عمق عاطفی هستند، جذاب باشه.

متاسفانه، اطلاعات خیلی زیادی از پیشینه یا جایگاه دقیق صفورا شیری مشعوف در ادبیات معاصر ایران در دسترس نیست، اما همین رمان «بارمان» نشون میده که ایشون توانایی خوبی در پرداختن به مسائل روان شناختی و درونی انسان ها داره. سبکش طوریه که سعی می کنه خواننده رو با شخصیت هاش همراه کنه و اون ها رو به چالش های فکری و احساسی بکشه. اگه از این کتاب خوشتون اومده، احتمالاً سایر آثار ایشون هم با همین رویکرد نوشته شدن و میتونن حسابی شما رو درگیر کنن.

طرح کلی داستان بارمان: ملودرامی از عمق وجود

داستان «بارمان» یه جورایی مثل یه سفر پر پیچ و خم به دنیای احساسات و اخلاقیات می مونه. اینجا قرار نیست با یه داستان ساده و خطی روبرو بشید، بلکه باید خودتون رو آماده کنید برای غرق شدن توی کشمکش های درونی و تصمیم های سختی که شخصیت ها می گیرن.

آغاز داستان و معرفی شخصیت های اصلی

داستان با معرفی شخصیت های اصلی شروع میشه که هر کدومشون یه دنیا حرف ناگفته و احساس سرکوب شده دارن. شخصیت های کلیدی این رمان، ماهور، بارمان، گیتا و سوین هستند. ماهور، شخصیت اصلی داستان ما، یه دختریه که از همون بچگی با تنهایی رفیق شده و بار سنگین نبود مادر و پدرش رو روی دوش می کشه. اون یاد گرفته که تمام احساسات و حرف های دلش رو توی دفترچه هاش بنویسه و اونا شدن تنها سنگ صبورش. این تنهایی عمیق، یه جورایی فضای کلی داستان رو شکل میده و چالش های اولیه ماهور رو برای ارتباط برقرار کردن با آدم های دیگه به تصویر می کشه.

بعد از ماهور، با بارمان آشنا میشیم. مردی که حضورش توی زندگی ماهور، همه چیز رو زیر و رو می کنه. گیتا و سوین هم دو تا شخصیت دیگه هستند که هر کدومشون نقش مهمی توی پیشبرد داستان و ایجاد گره های عاطفی دارن. روابط اولیه این چهار نفر، پیچیدگی های خاص خودش رو داره و از همون اول معلومه که قراره اتفاقات پر از احساسی بیفته.

گره افکنی و اوج داستان (با هشدار اسپویلر خفیف)

کم کم داستان جلو میره و گره های بیشتری شکل می گیره. اگه بخوایم از ته و توی قضیه سر دربیاریم، باید بگم که محور اصلی این گره ها، «سرکوب احساسات» و «پایبندی به اصول اخلاقی» هست. شخصیت ها، به خصوص ماهور، دائم بین خواسته های قلبی شون و اون چیزی که جامعه یا خودشون فکر می کنن درسته، در کشمکش هستن. این جدال درونی، موتور محرکه داستان میشه و اتفاقات مهمی رو رقم میزنه.

توی این بین، یه سری لحظات کلیدی وجود داره که مثل نقطه عطف داستان عمل می کنن. جایی که تصمیمات شخصیت ها، مسیر زندگیشون رو به کلی عوض می کنه و اونا رو مجبور می کنه با احساسات سرکوب شده شون روبرو بشن. نویسنده با ظرافت خاصی این تعارضات رو نشون میده و به ما یادآوری می کنه که چقدر سخته وقتی باید بین دل و عقل انتخاب کنی.

پایان داستان و نتیجه گیری (با هشدار اسپویلر صریح)

پایان داستان بارمان، مثل یه پرده برداری از حقایق پنهان می مونه؛ جایی که سرنوشت شخصیت ها، نتیجه ی همون احساسات سرکوب شده و تصمیم های اخلاقی شونه. آماده باشید برای یه فرجام پر از تلخی یا شیرینی که شاید تا مدت ها توی ذهنتون بمونه.

خب، اگه از اسپویلر نمی ترسید، اینجا قراره حسابی از ته داستان بارمان براتون بگم. در پایان داستان، گره های باز شده و هر کدوم از شخصیت ها به نوعی با عواقب انتخاب ها و سرکوب احساساتشون روبرو میشن. سرنوشت ماهور، بارمان، گیتا و سوین به شکلی رقم می خوره که هم قابل تأمل هست و هم ممکنه شما رو شگفت زده کنه. بعضی وقت ها، نویسنده یه پایان تلخ اما واقعی رو انتخاب می کنه تا بهمون نشون بده چطور سرکوب احساسات میتونه زندگی رو ویران کنه، حتی اگه اون سرکوب به خاطر اصول اخلاقی باشه.

پیام نهایی نویسنده معمولاً در پایان داستان خودش رو نشون میده. ممکنه این پیام درباره اهمیت رها کردن احساسات، قدرت عشق، یا حتی تلخی تنهایی و نادیده گرفتن دل باشه. به هر حال، پایان «بارمان» جوری طراحی شده که بعد از خوندنش، تا مدت ها بهش فکر می کنید و شاید حتی به زندگی خودتون و تصمیماتتون هم یه نگاهی بندازید. این رمان نشون میده که گاهی اوقات، پایبندی افراطی به اصول اخلاقی بدون در نظر گرفتن حس و حال واقعی، می تونه آدم ها رو به سمت تنهایی عمیقی ببره که عواقب جبران ناپذیری داره.

تحلیل شخصیت های محوری کتاب بارمان

یکی از نقاط قوت اصلی رمان «بارمان»، شخصیت پردازی های عمیق و واقعی اونه. نویسنده حسابی وقت گذاشته تا ما بتونیم با تک تک شخصیت ها همذات پنداری کنیم و اونا رو بفهمیم. هر کدومشون یه جورایی نمادی از یه جنبه از زندگی و احساسات انسانی هستند.

ماهور: نماد تنهایی و جستجو برای همدل

ماهور، ستاره اصلی داستان ماست. دختری که از بچگی با تنهایی گلاویز بوده و نبود مادر و پدر، اون رو به یه آدم منزوی تبدیل کرده. ماهور نماد تمام آدم هایی هست که حرف های نگفته زیادی توی دلشون دارن و دنبال یه گوش شنوا می گردن. اون یاد گرفته که احساساتش رو توی دفترچه هاش بریزه، دفترهایی که به قول خودش تنها سنگ صبور و همدمش بودن.

تحولات درونی ماهور، قلب داستان رو تشکیل میده. اون دائم در کشمکش با خودش هست؛ بین نیاز به ارتباط با آدم ها و ترسی که از نزدیک شدن بهشون داره. تنهایی ماهور، فقط یه حس ساده نیست، بلکه یه جور سبک زندگیه که اون رو به سمت درون گرایی شدید و حتی گاهی اوقات افسردگی می بره. نویسنده با ظرافت نشون میده که چطور این تنهایی، روی تصمیمات ماهور و روابطش با بقیه تاثیر میذاره و چطور اون دنبال یه نفر می گرده که واقعاً بفهمدش و کنارش باشه.

بارمان: قهرمان یا قربانی احساسات؟

بارمان، شخصیت مرد داستانه که حضورش توی زندگی ماهور، ورق رو برمی گردونه. بارمان رو میشه یه جورایی قهرمان داستان دونست، چون اون کسیه که وارد دنیای بسته ماهور میشه و سعی می کنه حصار تنهایی اش رو بشکنه. اما آیا اون فقط یه قهرمانه؟ یا خودش هم قربانی احساسات و انتخاب هایش میشه؟

بارمان هم مثل ماهور، با چالش های اخلاقی و احساسی خودش دست و پنجه نرم می کنه. اون هم مجبور میشه بین دلش و اون چیزی که فکر می کنه درسته، یکی رو انتخاب کنه. نقش بارمان در داستان فقط محدود به رابطه با ماهور نیست، بلکه او بر زندگی شخصیت های دیگه هم تاثیر می ذاره و یه جورایی نماد عشقی میشه که شاید سرکوب شده یا به بیراهه رفته. تحلیل او نشون میده که چطور یه آدم می تونه همزمان هم قوی و تاثیرگذار باشه و هم آسیب پذیر و درگیر درونیات خودش.

شخصیت های مکمل: گیتا و سوین و نقش آن ها در پیشبرد داستان

در کنار ماهور و بارمان، شخصیت های مکملی مثل گیتا و سوین هم توی داستان حضور دارن که نقش مهمی در پیشبرد حوادث و پیچیدگی روابط دارن. گیتا و سوین فقط یه حضور فرعی نیستن، اونا مثل آینه ای هستن که بخش هایی از شخصیت ماهور و بارمان رو بازتاب میدن یا حتی به چالش می کشن.

حضور این شخصیت ها، باعث میشه داستان از یه خط ساده خارج بشه و ابعاد بیشتری پیدا کنه. اونا با تصمیم ها و کنش های خودشون، روی روابط بین ماهور و بارمان تاثیر می ذارن و گاهی اوقات حتی به عنوان کاتالیزور عمل می کنن تا شخصیت های اصلی رو مجبور به تغییر یا تصمیم گیری کنن. بدون این شخصیت های مکمل، داستان «بارمان» شاید اون عمق و پیچیدگی رو نداشت که الان داره.

مضامین اصلی و پیام های کلیدی کتاب

کتاب بارمان فقط یه داستان عاشقانه ساده نیست، بلکه پر از مفاهیم عمیق و پیام هاییه که آدم رو به فکر فرو می بره. نویسنده با زیرکی تمام، چند تا مضمون اصلی رو توی تار و پود داستانش بافته که اینجا به چند تاشون اشاره می کنیم.

سرکوب احساسات: هزینه ها و پیامدها

شاید بشه گفت مهم ترین مضمون کتاب «بارمان»، موضوع «سرکوب احساسات» هست. نویسنده به خوبی نشون میده که چطور آدم ها به خاطر ترس، قواعد جامعه، یا حتی باورهای غلط خودشون، احساسات واقعی شون رو توی خودشون خفه می کنن. این سرکوب کردن، نه تنها باعث میشه که اون ها از خودشون دور بشن، بلکه روی روابطشون با دیگران هم تاثیر منفی میذاره.

توی داستان می بینیم که چطور این سرکوب، تصمیم گیری های شخصیت ها رو سخت می کنه و اون ها رو به سمتی می بره که شاید اصلاً دلشون نمی خواد. هزینه های این کار خیلی بالاست؛ از تنهایی عمیق گرفته تا از دست دادن فرصت های طلایی و حتی آسیب رسوندن به کسانی که دوستشون داریم. «بارمان» یه جورایی یه هشدار جدیه که بهمون میگه: با احساساتتون روراست باشید وگرنه ممکنه پشیمونی به بار بیاره.

اخلاق گرایی در برابر خواسته های قلبی

یه کشمکش دیگه که توی این کتاب خیلی پررنگه، بین «اخلاق گرایی» و «خواسته های قلبی» هست. شخصیت های داستان بارها و بارها مجبور میشن انتخاب کنن که آیا از قوانین و باید و نبایدهای جامعه و وجدانشون پیروی کنن، یا به ندای قلبشون گوش بدن. این تعارض، به خصوص توی شخصیت بارمان، خیلی خوب به تصویر کشیده میشه.

گاهی اوقات، پایبندی به اخلاقیات و اصول، اونقدر سخته که آدم رو خسته می کنه، به خصوص وقتی خواسته های قلبی خیلی قوی باشن. نویسنده با نشون دادن این تعارض، ما رو به فکر فرو می بره که آیا همیشه اون چیزی که از نظر جامعه درسته، برای ما بهترینه؟ یا گاهی اوقات باید جسارت داشته باشیم و راه دلمون رو بریم؟

مفهوم تنهایی و اهمیت ارتباطات انسانی

«تنهایی»، کلمه ای که بارها توی این کتاب باهاش روبرو میشیم، به خصوص در مورد شخصیت ماهور. نویسنده به زیبایی ابعاد مختلف تنهایی رو نشون میده؛ از تنهایی فیزیکی گرفته تا تنهایی روحی که وقتی هیچ کس حرف دلت رو نمیفهمه، سراغت میاد. ماهور نماد همین تنهایی عمیقه و جستجویش برای یه «همدل» یا یه «سنگ صبور» واقعاً تکان دهنده است.

داستان به ما یادآوری می کنه که چقدر ارتباطات انسانی مهمه و چقدر وجود یک نفر که بتونه حرف های ناگفته مون رو بشنوه و احساساتمون رو درک کنه، توی زندگی ارزشمنده. این کتاب بهمون میگه که تنهایی می تونه مثل یه دیواری باشه که آدم رو از دنیا جدا می کنه و چطور باید این دیوار رو شکست.

مفهوم عشق و فداکاری در ملودرام بارمان

همونطور که گفتیم، «بارمان» یه ملودرام عاشقانه است. پس بدیهیه که «عشق» یه مضمون اصلی باشه. اما عشق توی این داستان، یه عشق ساده و گل و بلبل نیست. اینجا عشق با فداکاری، درد، و گاهی اوقات سرکوب شدن همراهه. شخصیت ها برای عشقشون فداکاری می کنن، اما گاهی این فداکاری ها به ضرر خودشون یا حتی اون کسی که دوستش دارن، تموم میشه.

نویسنده با ظرافت نشون میده که عشق واقعی چیه و چقدر می تونه پیچیده باشه. گاهی عشق باعث میشه آدم ها تصمیمات اشتباه بگیرن، اما همین عشق هم می تونه تنها راه نجاتشون باشه. «بارمان» یه جورایی به ما نشون میده که عشق، یه شمشیر دو لبه است؛ هم می تونه سازنده باشه و هم ویرانگر، بسته به اینکه چطور باهاش کنار بیایم و چطور درکش کنیم.

نقد و بررسی کتاب بارمان: نقاط قوت و ضعف

حالا که حسابی با داستان و شخصیت ها و مضامینش آشنا شدیم، وقتشه که یه نگاه منصفانه و تحلیلی به خود کتاب «بارمان» بندازیم و ببینیم چه نقاط قوت و ضعفی داره. هر کتابی، هر چقدر هم که خوب باشه، بالاخره یه جاهایی هم لنگ می زنه و باید واقع بین بود.

نقاط قوت

  1. پرداختن به عمق احساسات و پرهیز از زیاده گویی: این یکی از مهم ترین نقاط قوت کتابه. نویسنده به جای اینکه الکی صفحات رو با توصیفات بی مورد پر کنه یا وارد جزئیات روزمرگی بشه، مستقیم میره سراغ احساسات و دنیای درونی شخصیت ها. این باعث میشه خواننده زودتر با داستان ارتباط برقرار کنه و از حوصله اش سر نره.
  2. قلم روان و شیوا: صفورا شیری مشعوف واقعاً قلم خوبی داره. جملاتش روان و دلنشینه و آدم رو خسته نمی کنه. این روانی باعث میشه که داستان مثل آب خوردن پیش بره و شما هی بخواین صفحات بیشتری بخونید.
  3. شخصیت پردازی قابل لمس و باورپذیر: شخصیت های «بارمان» مثل آدم های واقعی هستن. شما می تونید حسشون کنید، باهاشون بخندید و غصه بخورید. نویسنده تونسته به خوبی پیچیدگی های انسانی رو به تصویر بکشه و کاری کنه که شما باور کنید این شخصیت ها واقعاً وجود دارن.
  4. پرداختن به موضوعات اجتماعی و اخلاقی در بستر یک داستان عاشقانه: این کتاب فقط یه داستان عاشقانه سطحی نیست. زیر پوست این عشق و احساسات، پیام های عمیق اجتماعی و اخلاقی نهفته. نویسنده با هوشمندی تونسته این مضامین رو در قالب یه داستان جذاب به خواننده منتقل کنه.

نقاط ضعف (با رویکرد منصفانه و تحلیلی)

  1. قابل پیش بینی بودن برخی وقایع: راستش رو بخواین، گاهی اوقات می تونید حدس بزنید که چی قراره اتفاق بیفته. این به معنی بد بودن داستان نیست، ولی شاید برای کسایی که دنبال هیجان و غافلگیری های زیاد هستن، کمی قابل پیش بینی باشه.
  2. امکان عدم منطقی بودن برخی وقایع برای همه: شاید در جاهایی، برخی از تصمیمات شخصیت ها یا اتفاقات داستان، برای همه خواننده ها کاملاً منطقی به نظر نرسه. البته این تا حد زیادی به دیدگاه و تجربه شخصی خواننده هم بستگی داره، اما ممکنه برای عده ای سوالاتی رو ایجاد کنه.
  3. عدم تعادل در پرداخت به شخصیت ها (در برخی موارد): با اینکه شخصیت پردازی کلی خوبه، اما ممکنه در بعضی جاها، به برخی شخصیت ها کمتر از حد نیاز پرداخته شده باشه یا مثلاً به گذشته ی بعضی ها اشاره ای نشه که خواننده دوست داره بیشتر بدونه. این می تونه باعث بشه که عمق بعضی از شخصیت ها کمتر از اون چیزی باشه که می تونست باشه.

به طور کلی، «بارمان» کتابیه که نقاط قوتش خیلی بیشتر از نقاط ضعفشه و ارزش خوندن رو داره، به خصوص اگه اهل داستان های احساسی و عمیق هستید.

برشی از کتاب بارمان: نمونه ای از قلم نویسنده

برای اینکه بهتر با فضای کتاب و سبک قلم صفورا شیری مشعوف آشنا بشید، یه تیکه از متن خود کتاب رو اینجا می ذارم. این بخش، خوب نشون میده که نویسنده چقدر روی مفهوم تنهایی و احساسات درونی کار کرده:

تنهایی سخت ترین شرایطی است که هر انسانی در طول زندگی اش تجربه خواهد کرد. تنهایی تمامی حرف هایی است که کنج دلت جا خوش می کند و با خود به گور می بری. تمام نیازی است که به وجود یکی مثل خودت داری و سرکوب می شود. اشک هایی است که خودت مجبور می شوی پاکشان کنی.

تنهایی خود غروب جمعه است یک غروب جمعه ی همیشگی. یک پاییز و زمستان بدون بهار.

برای منی که مادرم را در کودکی و پدرم را در ابتدای جوانی ام به علت سکته قلبی از دست داده بودم تنهایی عادت شده بود.

اینکه در تمام طول روز درگیر هزار ماجرا باشی و با صد نفر هم صحبت شوی و در آخر خودت باشی و خودت. خودت بمانی برای خودت. نه کسی دلتنگ نبودن هایت شود نه کسی نگران دیررسیدن هایت.

نه کسی علت کلافگی ات را بپرسد. نه کسی ذوق لبخندهایت را داشته باشد. نه پشت درب خانه ات بوی قرمه سبزی مادرت را احساس کنی و نه هر شب صدای نصیحت های پدرت به گوش برسد. تنهایی بدترین داشته ی هر کسی است. چیزی که ای کاش هیچ کسی تجربه اش نمی کرد.

برای من تنها عادت شده بود که به دفتر هایم به چشم سنگ صبور نگاه کنم. کاغذ ها و خودکار هایم تنها همدمم بودند که از شنیدن حرف هایم هیچ گاه خسته نمی شدند و هر لحظه برای من وقت داشتند.

ساعت ها بدون وقفه… شب ها تا صبح. گاهی هم هفته به هفته سراغشان نمی رفتم. بعضی وقت ها به دفتر های کیپ تا کیپ پر شده و روی هم قطار شده ام با عشق می نگریستم گاهی هم با حرص به زمینشان می کوفتم.

اما باوفاترین دوستانم بودند تا جایی که به یاد دارم آخرین باری که دغدغه ها و گلایه هایم را نوشته بودم سبب خیر شده بود و حسابی دستم را گرفته بود. از آن سال ها زمان زیادی می گذرد.

همونطور که می بینید، این بخش به خوبی احساس تنهایی عمیق ماهور و ارتباطش با دفترچه هایش رو نشون میده. این نوع قلم، خواننده رو به عمق احساسات شخصیت ها می بره و یکی از ویژگی های بارز سبک نوشتاری صفورا شیری مشعوفه. همین تکه از کتاب به وضوح نشون میده که چطور مضمون «تنهایی» توی این رمان حسابی پررنگ و قابل لمسه.

مشخصات کتاب بارمان در یک نگاه

اگه بعد از خوندن این خلاصه، کنجکاو شدید و دوست دارید این کتاب رو تهیه کنید، اینجا مشخصات کاملش رو براتون میارم:

مشخصه توضیحات
نام کتاب بارمان
نویسنده صفورا شیری مشعوف
ناشر انتشارات نسل روشن
سال انتشار ۱۳۹۹
فرمت EPUB (نسخه الکترونیک) – نسخه چاپی نیز موجود است.
تعداد صفحات ۱۳۷ صفحه
زبان فارسی
شابک 978-622-247-432-4
موضوع کتاب های داستان و رمان عاشقانه ایرانی

با این مشخصات می تونید به راحتی کتاب رو پیدا کنید و اگه خواستید، یه نسخه ازش رو برای خودتون تهیه کنید و از خوندنش لذت ببرید.

آیا کتاب بارمان ارزش خواندن دارد؟ (جمع بندی نهایی و توصیه)

خب، رسیدیم به آخر خط. بعد از این همه صحبت درباره کتاب «بارمان»، شاید این سوال توی ذهنتون باشه که آیا واقعاً این کتاب ارزش خوندن رو داره یا نه؟ به نظر من، بله، حتماً ارزشش رو داره!

اگه شما از اون دسته آدم هایی هستید که به داستان های عمیق و پر از احساس علاقه دارید، اگه دوست دارید با شخصیت هایی همراه بشید که با چالش های اخلاقی و عاطفی درگیرن، و اگه دنبال رمانی هستید که به جای پرداختن به جزئیات بی ربط، مستقیم به سراغ دل و روح آدم ها میره، «بارمان» انتخاب خیلی خوبیه. این کتاب بهتون نشون میده که سرکوب احساسات چه پیامد هایی داره، چطور اخلاقیات با خواسته های قلبی در تضاد قرار می گیرن، و چقدر تنهایی می تونه آدم رو از پا دربیاره، مگر اینکه یه همدل پیدا کنه.

«بارمان» یه جورایی آینه ایه برای اون بخش از وجود ما که شاید هیچ وقت جرئت نکردیم باهاش روبرو بشیم. قلم روان و شیوا صفورا شیری مشعوف هم باعث میشه که تجربه خوندن این کتاب واقعاً لذت بخش باشه. پس اگه دنبال یه رمان ایرانی خوب با مضامین روان شناختی و عاطفی هستید، شک نکنید و به «بارمان» یه فرصت بدید. مطمئنم پشیمون نمیشید و شاید حتی تا مدت ها بعد از تموم کردنش، ذهنتون درگیر داستان و شخصیت هاش بمونه.

دکمه بازگشت به بالا