شهر زندگان، شبانه قرمزها – بیگ نیوز
این پست از سایت خبرگذاری بیگ نیوز برگرفته از سایت ” www.khabaronline.ir ” در مورد مقاله ” شهر زندگان، شبانه قرمزها – بیگ نیوز ” ارائه شده است، در صورتی که محتوای این پست مورد توجه تان واقع شده است به دسته بندی مربوطه مراجعه نمایید.
دیشب ..میدان ولی عصر در مرکز پایتخت ..مردم برای قهرمانی پرسپولیس به خیابان امدند..شادی و جنون سرخوشی و مستی خشم و مهربانی در هم می رود..کارناوال جنون آمیز دیشب تنها نمایش یک شادی جمعی نبود . نمایش خشم هم بود . از چه نمی دانم ..زنان دم می گیرند و بعد در شیپور بلند بالایی جیغ می کشند. . پیش از آنکه با شیپور دم بگیرند نگاهی به پیش رو می کنند و بعد با جدیت با تحکم بازتاب صدای بوق را بر سر شهر خراب می کنند . بهانه بهانه دم دستی ست . اما طوری غرق شادی می شوند که انگار این پایکوبی تنها فرصت باقیمانده ی شادمانی در جهان ست ..
جشنواره هواداران تیفوسی قرمزها می توانست منظم تر از این باشد اما پیداست هیچ کدامشان دوست ندارند تا در چارجوب، در زمین چهار گوش سبز معین شده ای، پایکوبی کنند . انگار به جد می کوشند تا نظم را برهم بزنند . تا در بهم ریختگی قد بکشند . همه چیز در اوج اتفاق می افتد . شعارها پای کوبیدن و فریاد ها خنده ها و صدای کر کننده بوق ها سمفونی شادی و وحشت را شکل داده است امشب …اینجا میدان مرکزی شهر ، میدان برپایی شور است ..
دیشب میدان ولی عصر تهران آینه ای شد در شبانه ای گرم برای تماشای بخش کثیری از مردم که در پی بهانه ای می گردند تا از شر اخبار بد و نحسی گرانی و حقارت محرومیت و بی رحمی بی عدالتی خلاصی بیابند..مردم حالا قدر فرصت های تاریخی رآ خوب می دانند . به بهانه های خرد و کوچک اتفاقات و وقایع بزرگ را رقم می زنند…رانندگان به کناری می روند نجیبانه تا راه باز کنند برای صف ارایی پیر و جوان زنان و مردان..سهم زنان و نوجوانان در برپایی شور و هلهله کر کننده شیپورها از آن دیگران بیشتر است …
برای دقایقی رویایی، خیابان های تفتیده و برشته ی شبانه ای گرم و سوزان به قرق تیفوسی ها درمی آید. ملت هر چه خواستند انجامش می دهند. می دوند. دوره می گیرند . با موتور چرخ می زنند . به هوا می مرند . فریاد می کشند … بی هیچ منعی..ملت هر چه دلشان خواست گفتند . با صدایی رسا و بلند..تا جایی که جان دارند می نوازند .. سنج و طبل و شیپور را…و بعد سرود گرم و طوفانی را همخوانی می کنند.. همین…
انگار مردم ما سامانه گریزند .
با وعده و قرار و منشور بیگانه اند . تن به قاعده نمی دهند . کولی وار با یک حادثه به میدان می آیند..شوری به پا می کنند و در غم سرای هزار و یک مصیبت و مشکل شهر و روزگار گم می شوند تا حادثه ای دیگر…
فوتبالی ها با برافراشتن پرچمی ، رنگی را بیرق و نشانی می کنند . دیشب چشمان قرمز و به خون نشسته زنان و جوانان نشانی این جمع پرشور میدان بود..
فینال بازی در ان چهارگوش مستطیل سبز نبود ، انگار بازی و نبرد واقعی اینجا در میدان اصلی شهر بود ..میدان مرکزی شور…
انگار وقتی که شادمانی های خرد و ریز و کوچک از مردم دریغ بشود سونامی و طوفان فریاد و سرور و شور به یکباره و انفجاری بر سر شهر بر سر دنیا این ریختی و برق آسا خراب می شود…
257 251