سروش نزاهی: دنیای بدون شعر برای من، خالی از روح و احساسات است!
به گزارش خبرگزاری بیگ نیوز خوزستان ،سروش نزاهی شاعر جوان خوزستانی راجعبه موانع فعلی ادبیات افزود: بهنظر میرسد یکیاز موانع فعالیت پویا، برای جوانان و دانشجویان در ادبیات روزگار ما؛ تاکید بر نگاه ثابت و کلاسیک در آموزههای ادبی در اماکن آموزشی، علیالخصوص دانشگاههای سراسر کشور است که به جد با نگاه و اعتنا به شعر امروز، نیاز به تجدید نظر دارد.
این شاعر جوان راههای شکوفایی ذهن جوانها و خروج از تکرارنویسی را اینگونه تشریح کرد:
راههای فراوانی در جهت این شکوفایی وجود دارد. اما بهنظر میرسد اصول اولیه و ثانویه این بحث ریشه در این دارد که نسل امروز در تلاش است کل عمر ادبی خود را وقف تکرار و شبیه سازی با بزرگان ادبیات کند و این هرگز به پوست اندازی و تغییر نسل ادبیات کمکی نخواهد کرد. چرا که حافظ و سعدی دوم با تمام درخششها یک بلیط فروخته شدهاست! که دیدن این نمایش چیزی جز تکرار و در جا زدن نیست.
نزاهی ادامه داد: البته انتخاب الگوی مناسب در جهت انتخاب سبک و زبانی که با استعداد جوانان سنخیت داشته باشد علاوه بر اینکه بلامانع است. بلکه جهت رشد، حیاتی بهنظر میرسد.
این منتقد ادبی برای شکوفایی شعر امروز و جریانسازی معقتد است:
باید به استعدادهای نسل امروز بیشتر بها داد چه در ارائهی فرصتهای اجتماعی، چه در چاپ و انتشار آثار جوانان.
سروش نزاهی راجعبه وضعیت شعر استان خوزستان افزود: بدون اغراق باید عرض کنم که خوزستان و جنوب در شعر آزاد پرچمدار کشور است. چه در نسل امروز و چه در نسل پیشین. شعر خوزستان در بحث زبانی لحن منحصر بهفرد خود را دارد که برای اهالی ادب قابل تشخیص است.
وی یادآور شد: به امید آنکه با بهبود امکانات و تخصیص تریبون به کشف استعدادهای جوان استان کمک کنیم.
نزاهی از اهمیت جریانهای ادبی سخن گفت:
تاثیر جریانات ادبی بر شعر به عوامل مختلف بستگی دارد اما بیشتر جریاناتی نافذ و تعیین کننده خواهند بود که در مولفهها و رویکردها حرف و تکنیک تازهای برای جامعه ادبی داشته باشند چرا که ما با تکرار مولفهها هرگز سبک و قالب تازهای را تجربه نخواهیم کرد.
سروش نزاهی این شاعر جوان خوزستانی در پایان خاطرنشان کرد: به یاری خدا یک مجموعهی شعر در قالب شعر سپید آمادهی چاپ دارم که تا پایان سال وارد بازار کتاب کشور خواهد شد و این مجموعه را چکیده ۱۰ سال فعالیت ادبی خود تا به امروز میدانم.
در پایان چندشعر کوتاه از این شاعر جوان خوزستانی را با هم میخوانیم:
۱
نوشتن خدا
مرا با یک مداد نوکی
تا نوک قله کشاند
همان جا ماندم
و به تحصیلاتم ادامه دادم…
۲
چه کردی با استاد بزرگ شطرنج؟
تصویرشطرنجی ات را که دید
خودش را از بالای قلعه
به کیش و مات انداخت
و دیگر دست به سیاه و سفید نزد
۳
با خامه نوشتند:
تولدت مبارک
ولی این حرف خام
از کیک پخته بعید است
چه برسد به آدم پخته…
حالا چگونه به دنیا بیایم؟
گ کیک را با سنگ جِت بُبُرم
یا تیغ جراحی؟
یا وسط مراسم لباس مکانیکی بپوشم
شمع را عوض کنم؟
۴
دستهایش
تفنگی خوش دست بود!..
دلم نیامد