خلاصه کتاب میرامار (نجیب محفوظ) | مطالعه سریع شاهکار ادبی

خلاصه کتاب میرامار (نجیب محفوظ) | مطالعه سریع شاهکار ادبی

خلاصه کتاب میرامار ( نویسنده نجیب محفوظ )

رمان «میرامار» نجیب محفوظ، برنده جایزه نوبل ادبیات، شما را به دل اسکندریه و پانسیونی به همین نام می برد، جایی که سرنوشت شخصیت های متفاوت مصری پس از انقلاب 1952، به هم گره می خورد. این کتاب، با روایتی چندصدایی از دیدگاه های مختلف، تصویر عمیقی از جامعه ای در حال گذار، بحران هویت، فساد و آرمان گرایی های از دست رفته را پیش روی خواننده می گذارد.

خب، بیایید رو راست باشیم؛ وقتی اسم نجیب محفوظ میاد وسط، خیلی ها یاد جایزه نوبل و ادبیات سنگین میفتن. اما «میرامار» یه چیز دیگه است، یه جورایی خیلی بیشتر از یه رمان معمولیه. این کتاب فقط یه داستان نیست؛ یه پنجره است رو به روح جامعه مصر، درست بعد از انقلاب 1952 که همه چی ریخته بود به هم. محفوظ اینجا با یه قلم جادویی، ما رو می بره به یه پانسیون قدیمی و باحال به اسم میرامار، تو دل اسکندریه. این پانسیون حکم یه میکروکاسم (جهان کوچک) رو داره که توش میشه تمام مشکلات و دغدغه های یه ملت رو دید.

میرامار: پناهگاه یا میدان نبرد؟

حالا که داریم حرف از «میرامار» می زنیم، اول باید بریم سراغ خودِ این پانسیون. میرامار یه جای قدیمی و خوش منظره است که مشرف به دریای مدیترانه اس. همون طور که از اسمش پیداست (Mira به معنی نگاه کردن و Mar به معنی دریا)، انگار این پانسیون داره به دریا نگاه می کنه، ولی در واقع، داره به جامعه مصر نگاه می کنه و تمام تغییرات و تلاطم هاش رو بازتاب میده. این ساختمون تو دل اسکندریه، شهری که خودش نماد گذشته با شکوه و حال پر از تضاده، قرار گرفته. بعد از انقلاب 1952، مصر حسابی دستخوش تغییر شده بود. آرمان ها، امیدها، سرخوردگی ها، و دعواهای سیاسی و اجتماعی، همه و همه توی این پانسیون کوچیک جمع شده بودن. میرامار برای بعضی ها یه جور پناهگاه بود از شلوغی های بیرون، یه جای امن برای بازنشسته ها و اونایی که از دنیا بریده بودن. اما برای بقیه، مخصوصاً نسل جوون تر، همین پانسیون می شد میدون نبرد ایده ها، خواسته ها و حتی غرایز انسانی.

یه ویژگی فوق العاده ای که محفوظ تو این کتاب ازش استفاده کرده، تکنیک روایت «چندصدایی»ه. یعنی داستان رو از زبان چندتا از شخصیت های اصلی می شنویم، هر کدوم با دیدگاه خودشون، با پیش زمینه ها و انگیزه های خودشون. این باعث میشه ما به عنوان خواننده، یه دید خیلی عمیق تر و جامع تر نسبت به اتفاقات و شخصیت ها پیدا کنیم. انگار دوربین رو دست چند نفر می دی، هر کدوم از یه زاویه فیلم می گیرن و بعد تو همه رو کنار هم می ذاری تا یه تصویر کامل و سه بعدی به دست بیاری. این کار باعث میشه قضاوت کردن سخت تر بشه و بتونیم با لایه های پنهان تر روان آدم ها آشنا بشیم.

ساکنان میرامار: بازتابی از جامعه مصر

اگه «میرامار» رو یه صحنه تئاتر فرض کنیم، ساکنینش هم بازیگرای اصلی هستن که هر کدومشون یه قطعه از پازل جامعه مصر بعد از انقلابه. بیاید با هم با این شخصیت ها آشنا بشیم تا ببینیم نجیب محفوظ چه تیپ هایی رو کنار هم آورده:

ماریانا: صاحب پانسیون، نماینده ای از گذشته و سنت

ماریانا، پیرزنی که سال هاست این پانسیون رو اداره می کنه. اون یه جورایی نماد گذشته است، گذشته ای که شاید دیگه رنگ و بوی قبلی رو نداره، ولی هنوز تو خاطراتش زندگی می کنه. ماریانا یه زن تنها و پر از نوستالژیه که تو گذشته خودش و شکوه پانسیونش گیر کرده. از اون زن های باوقار ولی کمی سرسخت که همه ی تلاشش رو می کنه تا آخرین رمق های دوران قدیم رو تو پانسیونش زنده نگه داره.

عامر وجدی: روزنامه نگار بازنشسته، آرمان گرای شکست خورده

عامر وجدی شاید یکی از مهم ترین و پیچیده ترین شخصیت ها باشه. یه روزنامه نگار بازنشسته که زمانی کلی آرمان و امید برای آینده کشورش داشت، ولی حالا همه اون آرمان ها رو نقش بر آب می بینه. عامر وجدی نماینده روشنفکران مصریه که بعد از انقلاب، حسابی سرخورده شدن و دیگه انگیزه ای برای ادامه مبارزه ندارن. اون دائم در حال مرور خاطرات گذشته و مقایسه اون با حال پُرفساد و ناامیده. روایت های اون اغلب با حسرت و تلخی همراهه.

حسنی علام: زمین دار ثروتمند سابق، نماد طبقه فئودال از دست داده قدرت

حسنی علام یکی دیگه از ساکنین میراماره. اون زمانی یه زمین دار بزرگ و ثروتمند بوده، از اون طبقه فئودالی که بعد از انقلاب قدرت و ثروتشون رو از دست دادن. حسنی علام مدام از گذشته خودش و املاک از دست رفته اش حرف می زنه و نماد کساییه که جایگاه اجتماعیشون رو از دست دادن و حالا دارن با واقعیت تلخ کنار میان. اون یه جورایی منزوی و از دنیا بریده است، و فقط یاد گذشته براش مونده.

منصور باهی: کارمند رادیو، نماینده نسل جدیدتر و سردرگم

منصور باهی از نسل جوون تره. یه کارمند رادیو که حسابی سردرگمه و نمیدونه باید چیکار کنه. اون نه به آرمان های گذشته پایبنده، نه راه روشنی برای آینده داره. منصور باهی نماد یه قشر از جوون هاست که تو خلأ بین گذشته و آینده گیر افتادن و دنبال هویت خودشون هستن. اون یه جورایی بی خیال و بی هدف به نظر میاد، ولی ته دلش دنبال یه معنا برای زندگیشه.

سرحان بحیری: کارگر سابق و فعال سیاسی، نماد طبقه کارگر در حال تغییر

سرحان بحیری یه کارگر سابقه که به خاطر فعالیت های سیاسی اش زندانی شده و تازه آزاد شده. اون نماینده طبقه کارگر و فعالین سیاسیه که بعد از انقلاب، تغییرات زیادی رو تجربه کردن. سرحان هنوز یه رگه هایی از شور و هیجان سیاسی رو داره، ولی واقعیت های جامعه اونو هم حسابی تغییر داده. اون می خواد تو جامعه جدید جای پای خودش رو پیدا کنه و انگار هنوز یه امید کوچیکی تو دلش مونده.

زهره: خدمتکار جوان روستایی، محور اصلی داستان و نمادی از مصر جدید و امیدها و آرزوهای متضاد مردان

و می رسیم به زهره… زهره شاید مهم ترین شخصیت این رمان باشه، حتی اگه خودش خیلی حرف نزنه. اون یه دختر جوون و زیباست که از یه روستای دور افتاده اومده و تو پانسیون میرامار مشغول به کار شده. زهره یه جورایی نماد خود مصر جدیده؛ با تمام پاکی ها و سادگی هاش، با تمام امیدها و آرزوهاش. هر کدوم از مردای پانسیون (به جز ماریانا که زن هستش)، به نحوی به زهره علاقه مند میشن و هر کدوم یه جور نگاه بهش دارن. یکی می خواد نجاتش بده، یکی می خواد ازش سوءاستفاده کنه، یکی فقط زیبایی اش رو می بینه. زهره میشه محور اصلی داستان و از طریق ارتباط با اون، ما به لایه های پنهان شخصیت بقیه پی می بریم.

این روابط بین شخصیت ها حسابی پیچیده است. پر از تنش های پنهان، حسادت ها، رقابت ها و سوءتفاهم هاست. نجیب محفوظ خیلی زیرکانه این روابط رو جوری نشون میده که انگار خود جامعه مصر با تمام تضادهاش، تو این پانسیون کوچیک جمع شده.

«نه غم و نه شادی هیچ کدام دوام نمی آورند. بر عهده انسان است که راهش را بیابد و اگر سرنوشت او را به سوی راهی بسته برد، باید بتواند مسیرش را عوض کند.»

خلاصه داستان: سیر تحولات در میرامار

داستان «میرامار» با ورود زهره به پانسیون شروع میشه. این دختر روستایی که از ظلم و ستم خانواده و جامعه اش فرار کرده و برای کار و زندگی بهتر به اسکندریه اومده، ناخواسته میشه محور توجه همه ساکنین مرد پانسیون. هر کدوم از این مردها، از پیرمرد بازنشسته و آرمان گرای «عامر وجدی» گرفته تا «سرحان بحیری» فعال سیاسی و «منصور باهی» کارمند رادیو، یه جورایی مجذوب زهره میشن و تو ذهنشون براش یه آینده ای می سازن. اما هر کدوم با نیت و نگاه خودشون.

روایت های متفاوتی که از دیدگاه این شخصیت ها می شنویم، باعث میشه ما هر بار یه زاویه جدید از زندگی زهره و ارتباطش با بقیه رو ببینیم. مثلاً عامر وجدی که خودش یه روشنفکر شکست خورده است، دلش می خواد زهره رو نجات بده و براش آینده ای بهتر بسازه. اون تو زهره، نمادی از مصر پاک و معصوم رو می بینه که نیاز به هدایت داره. در مقابل، حسنی علام که یه زمین دار سابق و ثروتمنده، با نگاهی تحقیرآمیز و مالکانه به زهره نگاه می کنه و بیشتر دنبال لذت جوییه. سرحان بحیری، اون فعال سیاسی، هم تو فکر ازدواج با زهره و ساختن یه زندگی خوب تو جامعه جدید با اونه. منصور باهی هم که یه جوون سردرگمه، یه جورایی بین شهوت و علاقه واقعی به زهره گیر کرده.

تو طول داستان، اتفاقات مهمی میفته که روابط این شخصیت ها رو پیچیده تر می کنه. زهره که می خواد مستقل زندگی کنه و برای خودش جایگاهی تو جامعه پیدا کنه، بین این همه نگاه و نیت متضاد گیر می افته. اون هم کار می کنه، هم درس می خونه و سعی می کنه از خودش محافظت کنه. اما مردان دور و برش، هر کدوم با مشکلات و تناقضات خودشون، مدام در حال تأثیرگذاری بر زندگی زهره هستن.

این تعاملات و کشمکش ها، کم کم شخصیت ها رو دچار تحول می کنه. عامر وجدی بیشتر تو ناامیدی خودش فرو میره، سرحان با واقعیت های تلخ جامعه روبرو میشه و منصور هم با خودش درگیره. داستان به اوج خودش می رسه و در نهایت، اتفاقاتی میفته که سرنوشت زهره رو به شکلی تراژیک رقم میزنه. این اتفاقات، نه تنها زندگی زهره رو عوض می کنه، بلکه ماهیت واقعی و فاسد جامعه رو هم نشون میده. نجیب محفوظ پایان داستان رو جوری نوشته که مخاطب رو به فکر فرو می بره، بدون اینکه خیلی مستقیم نتیجه گیری کنه. در واقع، سرانجام زهره، یه جورایی نماد سرنوشت آرمان های انقلاب و پاکی های از دست رفته مصره.

مضامین محوری: لایه های پنهان میرامار

«میرامار» فقط یه داستان نیست، یه اقیانوسی از مفاهیم و مضامینه که نجیب محفوظ خیلی هنرمندانه تو دلش جا داده. بیاین ببینیم این کتاب چه لایه های پنهانی داره:

بحران هویت و آرمان گرایی

بعد از انقلاب، یه جور حس سرخوردگی و از دست رفتن آرمان ها تو جامعه مصر موج می زد. آدم هایی مثل عامر وجدی که زمانی کلی شور و شوق برای تغییر داشتن، حالا دیگه بریده بودن و تو گذشته زندگی می کردن. این کتاب نشون میده وقتی آرمان ها به واقعیت تلخ می خورن، چه بلایی سر آدم ها و جامعه میاد. یه جور سرگردانی و بی هدفی رو تو خیلی از شخصیت ها میشه دید.

شکاف های طبقاتی و نسلی

تو پانسیون میرامار، می تونید تمام تضادهای طبقاتی و نسلی رو ببینید. از زمین دارای سابق مثل حسنی علام که به طبقه خودشون افتخار می کنن تا کارگرایی مثل سرحان بحیری که تازه دارن جای پای خودشون رو تو جامعه جدید پیدا می کنن. همین طور شکاف بین نسل قدیم با آرمان هاشون و نسل جوون تر که سردرگم و بی تفاوت به نظر میان. این کتاب آینه ایه برای نشون دادن این شکاف ها و اینکه چطور هر طبقه و نسل، از یه زاویه خاص به دنیا نگاه می کنه.

زن در جامعه مصر

زهره یه نماد خیلی قویه از جایگاه زن تو جامعه اون زمان مصر. از یه طرف، اون نماد امید و پاکیه، دختری که می خواد مستقل باشه و برای خودش زندگی بسازه. از طرف دیگه، میشه دید که چطور مردها با انگیزه های مختلف (عشق، شهوت، مالکیت) بهش نزدیک میشن و گاهی ازش سوءاستفاده می کنن. این نشون میده زن تو اون جامعه، چقدر آسیب پذیر بوده و چقدر بهش نگاه ابزاری می شده.

فساد و تباهی

متأسفانه، فساد یکی از مضامین پررنگ تو «میرامار»ه. نجیب محفوظ با ظرافت نشون میده چطور فساد تو لایه های مختلف جامعه، حتی بعد از انقلاب، نفوذ کرده و چطور آرمان ها رو تباه می کنه. این فساد فقط مالی نیست، بلکه فساد اخلاقی و روحی هم هست که شخصیت ها رو درگیر خودش می کنه.

نوستالژی و گریز از واقعیت

بعضی از شخصیت ها، مثل ماریانا و عامر وجدی، حسابی تو گذشته خودشون گیر کردن. اونا دائم دارن خاطرات روزهای خوب رو مرور می کنن و دلشون برای اون دوران تنگ شده. این نوستالژی، یه جور راه فراره از واقعیت تلخ و ناامیدکننده حال. نجیب محفوظ به خوبی این حسرت گذشته و دشواری پذیرش حال رو تو داستانش منعکس کرده.

عشق، شهوت و اخلاق

روابط بین شخصیت ها، مخصوصاً رابطه شون با زهره، پر از ابعاد پیچیده عشق، شهوت و اخلاقه. هر کدوم از مردها، از یه زاویه به زهره نگاه می کنن و انگیزه های متفاوتی دارن. این کتاب نشون میده که چطور مرز بین این مفاهیم می تونه باریک باشه و چطور غرایز انسانی می تونه آدم ها رو به سمت های مختلفی بکشونه. نجیب محفوظ با این مضمون، به عمق روان آدم ها نفوذ می کنه.

در مجموع، «میرامار» یه رمان پر از لایه های مختلفه که هر بار که می خونیش، چیزهای جدیدی ازش کشف می کنی. محفوظ استاد نشون دادن پیچیدگی های جامعه و روان انسانه.

سبک شناسی و ویژگی های ادبی میرامار

وقتی از نجیب محفوظ حرف می زنیم، نمیشه از سبک نوشتارش غافل شد. «میرامار» از اون کتاب هاست که سبک نوشتاریش به اندازه خود داستان جذابه و کلی ویژگی های ادبی باحال داره:

تکنیک چندصدایی (Polyphony)

همون طور که قبلاً گفتیم، یکی از شاخص ترین ویژگی های این رمان، روایت چندصداییه. داستان از دیدگاه چهار شخصیت اصلی مرد روایت میشه: عامر وجدی، حسنی علام، منصور باهی و سرحان بحیری. هر فصل از زبان یکی از این ها گفته میشه و همین باعث میشه خواننده یه دیدگاه جامع و البته پیچیده از ماجراها و شخصیت ها پیدا کنه. هر کدوم از این روایت ها، سوگیری ها و باورهای خودشون رو دارن و همین تضادهاست که عمق داستان رو زیاد می کنه. این کار باعث میشه شما به عنوان خواننده، حسابی درگیر بشید و خودتون رو جای هر کدوم از شخصیت ها بذارید و ببینید دنیا رو از نگاه اون ها چطور میشه دید. این تکنیک واقعاً بی نظیره و به ندرت میشه تو رمان های دیگه دیدش.

نمادگرایی

نجیب محفوظ استاد استفاده از نمادهاست و «میرامار» پر از نمادهاییه که بار معنایی عمیقی دارن:

  • پانسیون میرامار: خودش یه نماد بزرگه. انگار یه مصر کوچیکه تو دل مصر بزرگ. جایی که طبقات مختلف، نسل های متفاوت و ایدئولوژی های گوناگون کنار هم زندگی می کنن. یه جور صحنه تئاتر برای نمایش مشکلات جامعه.
  • اسکندریه: شهری که داستان توش اتفاق میفته، خودش نماد گذشته با شکوه مصر و حال پر از تلاطمه. اسکندریه با اون تاریخ پربارش، همیشه حس نوستالژی رو با خودش داره.
  • زهره: مهم ترین نماد داستان، خود زهره است. اون نماد مصر جدیده، دختری پاک و معصوم که تو دل جامعه فاسد و در حال گذار، داره دنبال راه خودش می گرده. تمام آرزوها، امیدها و سوءاستفاده هایی که از مصر شده، انگار تو وجود زهره جمع شده.

نثر شاعرانه و توصیفی

قلم نجیب محفوظ حسابی شاعرانه و جذابه. اون از توصیفات خیلی قوی و زیبایی استفاده می کنه که خواننده رو غرق فضا و حس و حال داستان می کنه. جملاتش روان و دلنشینه و باعث میشه حتی توصیف یه پانسیون قدیمی هم حسابی جذاب بشه. مخصوصاً اون قسمت های مربوط به اسکندریه و دریا، واقعاً شاهکارن. وقتی می خونیش، انگار خودت تو همون پانسیون نشستی و داری بوی دریا رو حس می کنی.

«اسکندریه قطره های شبنم، تنوره ابرهای سپید. اسکندریه، هبوط شعاع های شسته شده با باران و قلب خاطرات سرشته از اشک و عسل.»

شخصیت پردازی عمیق

یکی از نقاط قوت محفوظ، همین شخصیت پردازی های عمیقشه. هر کدوم از ساکنین میرامار، یه دنیا حرف و قصه تو خودشون دارن. اونا آدم های تک بعدی نیستن، بلکه پر از تناقضات و پیچیدگی های روحی هستن، درست مثل آدم های واقعی. شما با هر کدوم از اون ها، زندگی می کنید، باهاشون همذات پنداری می کنید و حتی بعضی وقت ها از دستشون عصبانی میشید. این شخصیت ها انقدر واقعی به نظر میان که انگار میتونید بریده ای از زندگی یک انسان واقعی رو دنبال کنید.

این ویژگی ها دست به دست هم دادن تا «میرامار» رو تبدیل به یه شاهکار ادبی کنن که هم از نظر داستانی قویه و هم از نظر تحلیل اجتماعی و روانشناسی حرف های زیادی برای گفتن داره.

چرا میرامار اثری ماندگار است؟

شاید بپرسید خب، این همه رمان هست، چرا باید «میرامار» رو خوند؟ راستش این کتاب یه جورایی فراتر از یه رمان معمولیه و دلایل زیادی هست که باعث شده این اثر نجیب محفوظ، اینقدر تو ادبیات جهان ماندگار بشه:

جایگاه در کارنامه نجیب محفوظ

نجیب محفوظ، برنده نوبل ادبیات، کلی کتاب خوب نوشته. اما «میرامار» تو کارهای اون یه جایگاه ویژه داره. این رمان به خاطر استفاده از تکنیک های روایی نوآورانه (همین چندصدایی که گفتیم) و همچنین به خاطر پرداخت عمیق به مسائل اجتماعی و سیاسی مصر، حسابی از بقیه کارهاش متمایز میشه. بعضی ها حتی میگن بهترین کار محفوظه، چون توش هم میشه زیبایی شناسی ادبی رو دید، هم یه تحلیل جامعه شناختی بی نظیر.

پیام های فراگیر

درسته که داستان «میرامار» تو یه زمان و مکان خاص تو مصر اتفاق میفته، اما پیام ها و مضامینش اصلاً محدود به زمان و مکان نیستن. بحران هویت، فساد، تضاد طبقاتی، جایگاه زن، سرخوردگی از آرمان ها… این ها چیزهایی هستن که تو هر جامعه ای، تو هر دوره ای میتونه وجود داشته باشه. وقتی رمان رو می خونید، حس می کنید خیلی از این مسائل رو میشه تو جامعه خودمون هم دید. همین جهانی بودن مضامین باعث میشه «میرامار» همیشه تازگی داشته باشه و برای مخاطب امروزی هم حرف برای گفتن داشته باشه. این قابلیت ارتباط برقرار کردن با خواننده از هر گوشه دنیا و در هر زمانی، یکی از دلایل اصلی ماندگاریشه.

نظرات منتقدان و خوانندگان

«میرامار» از اون کتاب هاست که هم منتقدان حسابی ازش تعریف کردن و هم بین خواننده ها محبوبیت زیادی داره. منتقدها معمولاً از قدرت نویسنده تو شخصیت پردازی، عمق مضامین و نوآوری های روایی تمجید می کنن. خواننده ها هم به خاطر جذابیت داستان، فضای دلنشین پانسیون و البته پایان بندی تأثیرگذار، حسابی دوسش دارن. خیلیا بعد از خوندنش میگن که مدتها ذهنشون درگیر شخصیت ها و سرنوشت اون ها بوده. یه نفر نوشته بود: «کتابی درجه یک، به نظرم بهترین کار نجیب محفوظ هست با سبک نوشتاری فوق العاده و شخصیت پردازی های عالی و جذاب.» این دست نظرات نشون میده که «میرامار» واقعاً روی خواننده ها تأثیر میذاره.

خلاصه که «میرامار» یه کتابیه که باید خوندش. نه فقط به خاطر اینکه نجیب محفوظ برنده نوبله، بلکه به خاطر اینکه یه داستان قویه که لایه های عمیقی از جامعه و روح انسان رو نشون میده و تا مدت ها تو ذهنتون میمونه.

نتیجه گیری: بازتاب جامعه در آینه ی میرامار

تا اینجا با هم به دنیای «میرامار» سفر کردیم و دیدیم که این رمان چقدر فراتر از یه خلاصه داستان سادست. «میرامار» نجیب محفوظ فقط یه پانسیون قدیمی تو اسکندریه نیست، بلکه یه آینه تمام نما از جامعه مصره، جامعه ای که بعد از انقلاب 1952، حسابی دستخوش تغییر و تحول شده. این کتاب با اون سبک روایی چندصداییش، به ما اجازه میده از دیدگاه آدم های مختلف به مسائل نگاه کنیم و پیچیدگی های یه جامعه رو با تمام فراز و نشیب هاش لمس کنیم.

شخصیت هایی مثل عامر وجدی، حسنی علام، منصور باهی، سرحان بحیری و البته زهره، هر کدوم نماینده یه قشر از جامعه هستن، با آرزوها، دغدغه ها و سرخوردگی های خودشون. نجیب محفوظ با هوشمندی تمام، روابط این آدما رو جوری به تصویر می کشه که تمام تضادهای طبقاتی، نسلی و فکری رو میشه توش پیدا کرد. این رمان بهمون نشون میده چطور آرمان ها می تونن تباه بشن و چطور فساد می تونه تو رگ و ریشه جامعه نفوذ کنه. اما در عین حال، لایه های عمیق انسانی، مثل عشق، شهوت، امید و ناامیدی هم توش به خوبی دیده میشه.

اینکه این کتاب هنوز بعد از این همه سال، اینقدر تازه و قابل لمسه، به خاطر همین پیام های فراگیر و جهانیشه. «میرامار» فقط برای مردم مصر نوشته نشده، بلکه برای تمام کساییه که دغدغه اجتماع و انسان رو دارن.

پیشنهاد می کنم اگه دنبال یه کتاب عمیق، تأثیرگذار و خوش خوان هستید، حتماً «میرامار» رو تو لیست مطالعه تون قرار بدید. مطمئن باشید از خوندنش پشیمون نمیشید. این کتاب بهتون یه دید متفاوت از ادبیات و البته از جامعه انسان ها میده.

دکمه بازگشت به بالا