خلاصه کتاب عشق در سینما – در ستایش عشق | صالح نجفی

خلاصه کتاب عشق در سینما: در ستایش عشق ( نویسنده صالح نجفی )
کتاب «عشق در سینما: در ستایش عشق» اثر صالح نجفی، یک سفر عمیق فلسفی به دنیای عشق از دریچه سینماست. نجفی در این اثر، عشق را نه صرفاً یک احساس رمانتیک، بلکه یک «رویداد» فلسفی می بیند که سینما قابلیت بی نظیری برای بازنمایی و حتی خلق آن دارد. این کتاب به ما کمک می کند تا ورای کلیشه ها، به درک تازه ای از ماهیت عشق برسیم و بفهمیم چگونه فیلم ها می توانند در این مسیر راهگشا باشند. این اثر نه تنها دیدگاه شما را به سینما تغییر می دهد، بلکه چشم انداز تازه ای از خود عشق را هم پیش رویتان می گذارد و بهتان نشان می دهد که چطور می شود عمیق تر به این حس قدیمی نگاه کرد.
تاحالا به این فکر کرده اید که عشق در سینما فقط بوسه و آغوش و حرف های قشنگ نیست؟ صالح نجفی، فیلسوف و مترجم بنام ایرانی، توی کتاب «عشق در سینما: در ستایش عشق»، حسابی به این موضوع پرداخته و لایه های پنهان عشق رو توی قاب سینما برای ما رو کرده. این کتاب، یه جورایی هم برای اونایی که عاشق فیلم و سینمان، هم برای اونایی که دنبال یه نگاه عمیق تر به مفهوم عشق هستن، یه گنج به حساب میاد. اگه دوست دارید بدونید چطور میشه از دل یه فیلم، مفهوم فلسفی عشق رو بیرون کشید و اصلاً عشق چه ربطی به فلسفه داره، این مقاله یه نقشه راه خوب براتون میشه.
مقدمه
معرفی کتاب عشق در سینما: در ستایش عشق
«عشق در سینما: در ستایش عشق» اسم یه کتاب خیلی خاصه که پای فلسفه رو به دنیای پر زرق و برق سینما باز می کنه. صالح نجفی، نویسنده این اثر، نشون داده که میشه عشق رو از زاویه ای غیر از اون چیزی که همیشه دیده ایم، بررسی کرد. این کتاب رو نشر «مرکز» چاپ کرده و خودش به تنهایی یه اتفاق مهم توی ادبیات فلسفی سینمای ایران محسوب میشه. شاید با شنیدن اسمش فکر کنید با یه کتاب نقد فیلم طرف هستید، اما قضیه خیلی فراتر از این حرفاست. نجفی توی این کتاب، به جای اینکه فقط فیلم ها رو نقد کنه، سعی می کنه نشون بده چطور عشق توی سینما، می تونه یه «رویداد» فلسفی باشه؛ رویدادی که به قول معروف، آدم رو از این رو به اون رو می کنه.
صالح نجفی: فیلسوفی در سینما
صالح نجفی رو خیلی ها به واسطه ترجمه های درخشانش از آثار فیلسوف های بزرگی مثل آلن بدیو می شناسن. خودش هم یه متفکر و فیلسوف به حساب میاد که نگاه خیلی خاص و عمیقی به مسائل داره. نجفی توی کارهایش همیشه سعی می کنه مرزهای بین رشته های مختلف رو بشکنه و نشون بده که فلسفه فقط توی کتابخونه ها و دانشگاه ها نیست، بلکه میشه اون رو توی زندگی روزمره، هنر، و حتی سینما هم پیدا کرد. این نگاه بین رشته ای، باعث شده که آثارش برای کسایی که دنبال عمق و نوآوری هستن، خیلی جذاب باشه. توی این کتاب هم، نجفی با همین رویکرد، وارد دنیای عشق و سینما میشه و پرده از رازهای جدیدی برمی داره.
چرا باید این کتاب را خواند؟
شاید بپرسید چرا باید وقت بگذاریم و خلاصه این کتاب رو بخونیم، یا اصلاً خود کتاب رو تهیه کنیم؟ جواب ساده است: چون این کتاب به ما کمک می کنه تا به یکی از پیچیده ترین مفاهیم زندگی، یعنی عشق، از یه زاویه تازه نگاه کنیم. همه ما عشق رو تجربه کرده ایم، توی فیلم ها دیده ایم، توی کتاب ها خونده ایم. اما نجفی نشون میده که عشق یه چیز خیلی عمیق تره، یه اتفاق که کل وجود آدم رو تحت تأثیر قرار میده. خوندن این خلاصه به شما کمک می کنه با ایده های اصلی کتاب آشنا بشید و اگه دیدید باب میلتونه، برید سراغ خود کتاب و از خوندن تک تک کلماتش لذت ببرید. به قول معروف، «هر کمالی که در کمالات است، در سایه عشق پیدا است» و این کتاب هم بهتون کمک می کنه سایه عشق رو بهتر ببینید.
ایده ی محوری کتاب: عشق به مثابه رویداد فلسفی در سینما
قلب این کتاب، این ایده است که عشق یک «رویداد» (Event) هست، اونم از نوع فلسفیش. نجفی این نگاه رو از فیلسوف معاصر فرانسوی، آلن بدیو، به امانت گرفته و توی دنیای سینما بسطش میده. شاید این جمله اولش کمی قلمبه سلمبه به نظر بیاد، ولی اگه کمی باهاش راه بیایم، می فهمیم که چقدر حرف حساب توشه. عشق توی نگاه نجفی، دیگه اون حس لوس و رمانتیکی نیست که توی فیلم های هالیوودی می بینیم و تهش به یه «هپی اِند» ختم میشه. نه، عشق یه اتفاق ناگهانی و ریشه ایه که زندگی رو عوض می کنه، یه جورایی مثل یه زلزله ذهنی که بنیان فکری آدم رو به هم می ریزه و دوباره از نو می سازه.
تعریف عشق از منظر نجفی (و فلاسفه مورد ارجاعش مانند آلان باديو)
صالح نجفی مثل آلن بدیو معتقده که عشق چیزی فراتر از یک احساس گذرا یا یک تبادل ساده عاطفیه. اون عشق رو یه «رویداد حقیقت» می دونه. یعنی چی؟ یعنی عشق اون لحظه ایه که دو نفر، نه از سر نیاز یا تکمیل همدیگه، بلکه به عنوان دو موجود مستقل، تصمیم می گیرن که «با هم» به دنیا نگاه کنن. این «با هم» دیدن دنیا، یه نگاه تازه می سازه که قبلاً وجود نداشته. این جاست که عشق از یه رابطه عادی تبدیل میشه به یه اتفاقی که همونطور که گفتم، زندگی رو متحول می کنه و آدم رو وارد یه دنیای جدید می کنه. این نگاه، کلیشه های عاشقانه رو به چالش می کشه و ما رو مجبور می کنه عمیق تر فکر کنیم.
نجفی معتقده عشق باید از نگاه های سطحی و عامیانه رها بشه. اون نگاهی که عشق رو فقط یه جور دلبستگی عاطفی یا یه واکنش شیمیایی تو بدن می بینه، خیلی ساده انگارانه است. عشق واقعی، وقتی اتفاق می افته، یه جوراییش شبیه به یه کشف جدیده، یه پرده برداری از حقیقتی که تا قبل از اون پنهان بوده. این رویداد، باعث میشه که آدم دیگه «خود قبلی» نباشه و وارد یه فاز جدید از وجود بشه. اینجاست که عشق تبدیل میشه به یه ماجراجویی فکری و وجودی، نه فقط یه حس گذرا.
جایگاه سینما در بازنمایی عشق
حالا این ایده فلسفی چه ربطی به سینما داره؟ نجفی می گه سینما، به خاطر ماهیت بصری و روایی اش، یه ابزار فوق العاده برای نشون دادن این «رویداد عشق» هست. سینما می تونه نشون بده که چطور عشق، نه فقط یه حس درونی، بلکه یه نیروی متحول کننده بیرونیه که دنیای آدم ها رو تغییر میده. فیلم ها می تونن لحظات شروع این رویداد، چالش ها و پایداری در برابرشون رو به تصویر بکشن. سینما می تونه نشون بده که عشق چطور آدم ها رو به سمت یه حقیقت جدید هل میده و اونا رو مجبور می کنه که از خودشون فراتر برن.
البته، نجفی این رو هم یادآوری می کنه که سینما گاهی عشق رو تحریف می کنه. یعنی چی؟ یعنی ممکنه بعضی فیلم ها فقط به جنبه های سطحی و تجاری عشق بپردازن و اون عمق فلسفی رو نادیده بگیرن. اما همونطور که سینما می تونه عشق رو تحریف کنه، می تونه کمک کنه تا عمیق تر بفهمیمش و پرده از روی حقیقتش برداره. سینما مثل یه آزمایشگاه می مونه که میشه توش عشق رو از زوایای مختلف بررسی کرد و دید که چطور این حس، زندگی آدم ها رو شکل میده و گاهی هم اون رو از پایه و اساس عوض می کنه.
ساختار و فصل بندی کتاب: سیر تحول ایده ها
هر کتاب فلسفی، مثل یه ساختمون می مونه که هر طبقه اش یه مرحله از فکر نویسنده رو نشون میده. «عشق در سینما» هم از این قاعده مستثنا نیست و ساختار حساب شده ای داره که ایده های نجفی رو گام به گام پیش می بره. هر فصل، یه قدم ما رو به درک عمیق تر از رابطه عشق و سینما نزدیک تر می کنه.
بررسی فصول اصلی و محورهای کلیدی هر فصل
فصل اول: مبانی نظری و مفهوم پردازی عشق
این فصل، مثل ستون فقرات کتابه. نجفی اول می ره سراغ ریشه های تاریخی و فلسفی عشق. یعنی برمی گرده به گذشته، از یونان باستان گرفته تا فلاسفه مدرن، و نشون میده که هر کدوم از این ها عشق رو چطور تعریف کرده اند. اینجا با فلاسفه ای مثل افلاطون، اسپینوزا، و البته آلن بدیو روبرو میشیم که هر کدوم یه جورایی روی ایده عشق تأثیر گذاشته اند. نجفی در این فصل، دیدگاه های رایج و بعضاً سطحی رو به چالش می کشه و خواننده رو آماده می کنه برای پذیرش تعریف خودش از عشق به عنوان یک «رویداد».
شاید فکر کنید این قسمت خیلی خشکه، اما نجفی با زبانی شیوا و مثال های فلسفی جذاب، این مفاهیم رو براتون ملموس می کنه. اینجا می فهمیم که چطور مفهوم عشق در طول تاریخ تغییر کرده و چرا الان نیاز داریم یه تعریف تازه ازش داشته باشیم. این فصل، یه جورایی زمین بازی رو برای بحث های بعدی آماده می کنه و بهتون کمک می کنه تا با ذهنی بازتر، وارد تحلیل های سینمایی نجفی بشید.
فصل دوم: سینما به مثابه رسانه عشق
بعد از اینکه نجفی حسابی مفهوم عشق رو از نظر فلسفی برامون جا انداخت، توی این فصل می ره سراغ سینما. اینجا نشون میده که سینما چه قابلیت هایی داره که می تونه عشق رو به بهترین شکل ممکن نشون بده. سینما فقط یه داستان گو نیست، بلکه با قدرت تصویر، صدا و حرکت، می تونه عمق عواطف و تغییرات وجودی ناشی از عشق رو به ما منتقل کنه. نجفی بحث می کنه که تصویر، چطور می تونه واقعیت رو بازنمایی کنه و در عین حال، فراتر از اون بره و یه حقیقت جدید خلق کنه. این جا می فهمیم که قاب دوربین، چطور می تونه یه دریچه باشه به روح شخصیت ها و عشقی که تجربه می کنن.
البته، نجفی به محدودیت های سینما هم اشاره می کنه. مثلاً اینکه ممکنه سینما گاهی اوقات اسیر کلیشه ها و فرمول های از پیش تعیین شده بشه و نتونه اونطور که باید، عمق فلسفی عشق رو نشون بده. اما در نهایت، این فصل روی پتانسیل های بی نظیر سینما برای نمایش عشقی که از مرزهای معمول فراتر می ره، تمرکز می کنه. به قول معروف، «هر کو را جامه درید از عشق، او ز حرص و عیب کلی گشت خوش». سینما این جامه دریدن رو خوب نشون میده.
فصل سوم: تحلیل موردی فیلم های شاخص (با تاکید بر ایده های نجفی)
اینجا دیگه وارد عمل میشیم! نجفی توی این فصل، با استفاده از همون ایده های فلسفی که تو فصل های قبل مطرح کرده، میره سراغ تحلیل فیلم ها. البته اون اسم فیلم های خاصی رو نمی بره، اما الگوهای کلی رو بررسی می کنه. مثلاً نشون میده که چطور بعضی فیلم ها به جای نمایش یه رابطه عاشقانه معمولی، یه «رویداد» عاشقانه رو به تصویر می کشن؛ جایی که شخصیت ها با چالش های بزرگی روبرو میشن، تصمیم های اساسی می گیرن و زندگی شون دگرگون میشه. اون به ما یاد میده چطور به فیلم ها نگاه کنیم تا بتونیم اون لایه های عمیق فلسفی عشق رو توی اونا پیدا کنیم.
این تحلیل ها به ما یاد میدن که فراتر از داستان های سطحی، به دنبال معنا باشیم. نجفی نشون میده که چطور یه نگاه، یه سکوت، یا حتی یه دیالوگ ساده توی یه فیلم، می تونه بار فلسفی سنگینی از مفهوم عشق داشته باشه. اینجا دیگه صرفاً داستان یه پسر و دختر نیست که عاشق هم میشن، بلکه داستان دو موجود انسانیه که با انتخاب عشق، وارد یه مسیر جدید میشن و با حقایق تازه ای روبرو میشن.
فصل چهارم: عشق، سینما و سیاست (یا جامعه)
این فصل، یه جورایی نگاه نجفی رو گسترش میده. اون نشون میده که عشق توی سینما، فقط یه داستان شخصی نیست، بلکه می تونه با مسائل بزرگ تری مثل جامعه و سیاست هم ارتباط داشته باشه. چطور؟ چون عشق به عنوان یک «رویداد»، می تونه قوانین موجود جامعه رو به چالش بکشه. وقتی دو نفر عاشق میشن و تصمیم می گیرن «با هم» به دنیا نگاه کنن، ممکنه این نگاه جدید، با هنجارها و انتظارات جامعه در تضاد باشه. این جاست که عشق تبدیل میشه به یه نیروی سیاسی یا اجتماعی. سینما هم این کشمکش رو به خوبی نشون میده.
نجفی بررسی می کنه که چطور بازنمایی عشق در سینما، می تونه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی داشته باشه. گاهی اوقات فیلم ها با نشان دادن عشق هایی که خارج از عرف جامعه هستن، تابوها رو می شکنن و راه رو برای فکرهای جدید باز می کنن. این فصل به ما یادآوری می کنه که هنر، به خصوص سینما، هیچ وقت از جامعه جدا نیست و همیشه بازتاب دهنده یا حتی شکل دهنده تحولات اجتماعی و سیاسیه. «عشق به سیاست آید، در ننگ و نام نیست.»
فصل پنجم: در ستایش عشق: یک نتیجه گیری فلسفی
توی فصل آخر، نجفی به یه جمع بندی کلی از بحث هاش می رسه. اینجا دیگه حسابی دست و دل بازانه عشق رو ستایش می کنه، اما نه ستایشی از سر هوس یا احساسات گرایی. بلکه ستایشی مبتنی بر یه فهم عمیق فلسفی. اون یادآوری می کنه که عشق، در دنیای مدرن که پر از تنهایی و از خودبیگانگیه، چقدر می تونه مهم و نجات بخش باشه. عشق نه تنها یه راه برای شناخت جهان، بلکه یه راه برای شناخت خود ماست.
این فصل، یه جورایی همون تز اصلی کتاب رو دوباره تأکید می کنه: عشق یک «رویداد» هست که به ما کمک می کنه تا حقیقت رو کشف کنیم و از خودمون فراتر بریم. نجفی نشون میده که چطور سینما می تونه این حقیقت رو به ما نشون بده و ما رو به سمت یه زندگی معنادارتر سوق بده. این فصل یه جورایی مثل یه نقطه اوجه که تمام بحث های قبلی رو به هم وصل می کنه و یه پیام قدرتمند رو به خواننده منتقل می کنه.
صالح نجفی در کتاب عشق در سینما: در ستایش عشق، عشق را نه یک احساس، بلکه یک رویداد فلسفی می داند که مسیر زندگی را دگرگون می کند و سینما ابزار قدرتمندی برای بازنمایی این دگرگونی است.
نقاط قوت و رویکرد منحصر به فرد صالح نجفی
چیزی که کتاب صالح نجفی رو از بقیه متمایز می کنه، همون رویکرد خاص و نگاه عمیق خودشه. آدم وقتی کتاب رو می خونه، می فهمه که با یه نویسنده معمولی طرف نیست، بلکه با یه فیلسوف ریزبین و خوش فکر سروکار داره. این کتاب برای همین هم هست که اینقدر مورد توجه قرار گرفته.
بین رشته ای بودن و عمق تحلیل
یکی از بزرگترین نقاط قوت نجفی، توانایی اش در پل زدن بین رشته های مختلفه. اون فقط به فلسفه و سینما محدود نمیشه، بلکه ردپای ادبیات، روانشناسی و حتی جامعه شناسی رو هم میشه توی تحلیل هاش پیدا کرد. این نگاه چندوجهی باعث میشه که بحث های کتاب خیلی عمیق و پربار باشن. خبری از سطحی نگری و کلیشه هایی که توی خیلی از کتاب های مشابه پیدا میشه، نیست. نجفی میره سراغ ریشه ها، چراها و چگونگی ها و همین باعث میشه خواننده حس کنه داره با یه ذهن خیلی پر و پیمون وارد یه بحث جدی میشه.
زبان و سبک نوشتاری
باید بگم که زبان نجفی واقعاً دلنشینه. شاید مفاهیم فلسفی کمی پیچیده باشن، اما اون با یه سبک نوشتاری شیوا و روان، کار رو برای خواننده راحت می کنه. گاهی اوقات حس می کنید دارید یه شعر می خونید، گاهی هم با یه استدلال فلسفی محکم روبرو میشید. این ترکیب، باعث میشه که خوندن کتاب خسته کننده نباشه و آدم تا آخرش با لذت پیش بره. نجفی نشون داده که میشه فلسفه رو هم با زبانی هنری و جذاب بیان کرد و این خودش یه هنره.
طرح پرسش های تازه
کار یه فیلسوف واقعی فقط دادن جواب نیست، بلکه طرح کردن سوال های درست و عمیقه. نجفی هم دقیقاً همین کار رو می کنه. اون دیدگاه های رایج و بعضاً بدیهی ما رو درباره عشق و سینما به چالش می کشه. با خوندن کتابش، کلی سوال جدید توی ذهنتون شکل می گیره که شاید قبلاً بهشون فکر هم نکرده بودید. این سوالات، شما رو به فکر فرو می بره و باعث میشه که خودتون هم دنبال جواب های جدید بگردید. یه جورایی مثل اینه که یه پنجره جدید به روی ذهنتون باز میشه و دیدگاهتون رو حسابی وسیع می کنه.
نقد و ارزیابی (بدون جانبداری، صرفاً با رویکرد تحلیلی)
خب، هر اثری، حتی اگر شاهکار هم باشه، جای بررسی و ارزیابی داره. کتاب عشق در سینما هم از این قاعده جدا نیست. اینجا می خوایم یه نگاه بی طرفانه بهش بندازیم و ببینیم چه چالش هایی ممکنه برای خواننده داشته باشه.
آیا کتاب پاسخی قطعی می دهد؟
یکی از نکاتی که باید بهش اشاره کرد، اینه که انتظار نداشته باشید این کتاب یه نسخه نهایی و قطعی برای عشق بپیچه. صالح نجفی، مثل هر فیلسوف دیگه ای، بیشتر در پی طرح پرسش های عمیق تره تا ارائه جواب های ساده و سرراست. این کتاب بیشتر به شما کمک می کنه چطور به عشق نگاه کنید و چطور فکر کنید، نه اینکه بهتون بگه عشق چیست و چطور باید آن را تجربه کنید. پس اگر دنبال یه کتاب روانشناسی خودیاری هستید که راهنمایی های عملی بهتون بده، این کتاب شاید گزینه مناسبی نباشه. اما اگر دلتون میخواد عمیق تر فکر کنید و با چالش های فکری روبرو بشید، این کتاب بهترین رفیق شماست.
پیچیدگی های متن و نیاز به پیش زمینه
باید قبول کنیم که مفاهیم فلسفی که نجفی توی کتابش بهشون می پردازه، گاهی اوقات می تونن پیچیده باشن. خصوصاً برای کسانی که هیچ پیش زمینه ای توی فلسفه، به ویژه فلسفه معاصر و آثار آلن بدیو، ندارن. ممکنه بعضی جاها نیاز باشه کمی بیشتر روی جملات مکث کنید و دوباره بخونید. البته این به معنی بد بودن کتاب نیست، بلکه نشون میده که نجفی هیچ وقت از سطح فکری خواننده برای سادگی پایین نیامده. اگه کمی با مفاهیم فلسفی آشنا باشید، خوندن این کتاب براتون خیلی راحت تر و لذت بخش تر میشه. اگر هم نیستید، نگران نباشید! این کتاب می تونه یه شروع خوب برای ورود به دنیای فلسفه باشه، البته به شرطی که قندیل نشوید و حوصله به خرج دهید.
نتیجه گیری: چرا عشق در سینما کتابی خواندنی است؟
در نهایت، اگر بخواهیم یه جمع بندی کلی از این سفر فلسفی-سینمایی داشته باشیم، باید بگیم که کتاب «عشق در سینما: در ستایش عشق» یه جورایی مثل یه آبگوشت مشتیه! تمام عناصر لازم رو داره؛ هم عمیقه، هم پر از جزئیات و هم حسابی آدم رو به فکر فرو می بره. صالح نجفی با این کتاب نشون داده که میشه به پدیده های روزمره مثل سینما و عشق، با یه نگاه کاملاً فلسفی و عمیق پرداخت.
این کتاب به ما یادآوری می کنه که عشق، چیزی فراتر از احساسات سطحی و گذرایه. عشق یه «رویداد» مهمه که می تونه زندگی ما رو از ریشه متحول کنه و باعث بشه به حقایقی دست پیدا کنیم که قبلاً ازشون بی خبر بودیم. سینما هم، به عنوان یه رسانه قدرتمند، این توانایی رو داره که این رویداد رو به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشه و ما رو به تماشای این دگرگونی وجودی دعوت کنه.
اگر دنبال یه کتاب هستید که دیدگاهتون رو به عشق و سینما عوض کنه و ذهنتون رو به چالش بکشه، «عشق در سینما: در ستایش عشق» همون چیزیه که دنبالش می گردید. خوندن این خلاصه فقط یه شروع کوچیکه، برای اینکه حسابی غرق بشید توی دنیای فکری صالح نجفی، حتماً یه سر به کتاب اصلی بزنید و خودتون رو مهمون این ضیافت فکری کنید. قول میدم پشیمون نمیشید و بعد از خوندنش، دیگه به فیلم های عاشقانه و حتی خود عشق، با یه چشم دیگه نگاه می کنید.
سوالات متداول
صالح نجفی کیست و چه آثاری دارد؟
صالح نجفی، فیلسوف، مترجم و نویسنده ایرانی است که بیشتر به خاطر ترجمه آثار فیلسوفان مهمی مانند آلن بدیو و اسلاوی ژیژک شناخته شده است. او تألیفات متعددی در زمینه فلسفه، سینما و ادبیات دارد که عشق در سینما: در ستایش عشق یکی از برجسته ترین آن هاست. او نگاهی عمیق و بین رشته ای به مفاهیم فلسفی دارد.
آیا این کتاب فقط برای سینماگران است؟
خیر، ابداً! اگرچه این کتاب درباره سینما صحبت می کند، اما مخاطب اصلی آن نه فقط سینماگران، بلکه هر کسی است که به فلسفه، مفهوم عشق و یا ارتباط هنر با زندگی علاقه مند است. ایده های مطرح شده در این کتاب، فراتر از حوزه تخصصی سینماست و می تواند برای هر کسی که به دنبال درکی عمیق تر از وجود و روابط انسانی است، جذاب باشد.
مهمترین ایده ی کتاب عشق در سینما چیست؟
مهمترین ایده کتاب عشق در سینما: در ستایش عشق این است که عشق را نه به عنوان یک احساس رمانتیک یا دلبستگی ساده، بلکه به عنوان یک رویداد فلسفی معرفی می کند. این رویداد، یک نقطه عطف در زندگی است که با حضور دو نفر آغاز شده و منجر به دگرگونی در نگاه و شناخت فرد از جهان می شود. سینما هم ابزاری برای بازنمایی این رویداد است.