خلاصه کتاب دروغ های مسلح – تفکر انتقادی در پساحقیقت

خلاصه کتاب دروغ های مسلح (شیوه های اندیشیدن انتقادی در عصر پساحقیقت) ( نویسنده دانیل لویتین )
کتاب دروغ های مسلح اثر دانیل لویتین یه راهنمای عالیه برای اینکه بفهمیم چطور توی این عصر پر از اطلاعات نادرست، فریب مون می دن. این کتاب بهمون کمک می کنه تا فرق بین حقیقت و دروغ رو تشخیص بدیم و گول آمارها و حرف های چرب و نرم رو نخوریم. لویتین با نگاهی تیزبینانه و با استفاده از علم شناختی، روانشناسی و آمار، نشون میده چطور می تونیم تو دنیای پساحقیقت با فکر بازتر تصمیم بگیریم.
خب، بیاین راست و حسینی بریم سر اصل مطلب. تو این دوره زمونه، که از هر طرف اخبار و اطلاعات مثل سیل به سمت مون سرازیره، تشخیص درست از غلط، راست از دروغ، شده یه کار خیلی سخت و پیچیده. انگار توی یه میدون جنگ اطلاعاتی گیر افتادیم که همه چی در هم پیچیده و تشخیص دوست از دشمن سخته. اینجا دیگه فقط بحث رسانه های خبری نیست، قضیه خیلی فراتر از این حرفاست. اینجاست که پای یه کتابی مثل «دروغ های مسلح» میاد وسط. دانیل لویتین، یه دانشمند برجسته تو حوزه علوم شناختی و حتی یه موسیقی دان معروف، اومده دست مون رو گرفته و بهمون یاد داده چطور توی این دنیای پر از سر و صدا، گوش مون رو تیز کنیم و چشم مون رو بازتر کنیم. این کتاب یه جورایی مثل یه جعبه ابزار برای مغز ماست که یادمون میده چطور فکر انتقادی داشته باشیم، چطور اطلاعات رو ارزیابی کنیم و چطور گول نخوریم. لویتین بهمون نشون میده که مشکل اصلی، نه توی خود رسانه ها، بلکه توی اون چیزیه که ما انتخاب می کنیم باور کنیم یا نکنیم. این خلاصه قراره بهتون کمک کنه که بدون خوندن کل کتاب، از ایده های اصلی و درس های مهمش سر در بیارید و یه دید کلی پیدا کنید. البته، اگه کنجکاو شدین، خوندن خود کتاب تجربه ای بی نظیره و خیلی بیشتر بهتون کمک می کنه.
دروغ های مسلح: چرا این کتاب مهم است؟
شاید بپرسید آخه مگه یه کتاب دیگه درباره دروغ و حقیقت دیگه چی می تونه بگه؟ راستش رو بخواید، این کتاب فرق داره. لویتین اعتقاد داره که مشکل اصلی، رسانه ها یا شبکه های اجتماعی نیستن که دروغ ها رو پخش می کنن، مشکل اصلی اینجاست که ما چقدر حاضریم یه چیزی رو بدون چون وچرا باور کنیم. یعنی اگه ما خودمون آماده نباشیم که شک کنیم و سوال بپرسیم، هر دروغی می تونه مثل یه سلاح مسلح بشه و ذهن مون رو تسخیر کنه. این دقیقاً همون چیزیه که «عصر پساحقیقت» رو خطرناک می کنه؛ دوره ای که خیلی راحت چشم مون رو روی دستاوردهای علمی و منطق می بندیم و هر چی دلمون خواست باور می کنیم.
لویتین تو این کتاب فقط یه عالمه مثال از دروغ و گول زدن نیاورده. اون از ترکیب دانشش تو علوم شناختی (اینکه مغز ما چطور فکر می کنه و اطلاعات رو پردازش می کنه)، منطق، آمار و روانشناسی استفاده کرده تا بهمون یه چارچوب عملی و کاربردی بده. به زبان ساده، بهمون یاد میده چطور فکرمون رو درست و حسابی به کار بندازیم و از سوگیری های خودمون باخبر باشیم. برای همین هم هست که این کتاب کلی جایزه برده و توی سال ۲۰۱۷ جایزه ملی کتاب تجاری رو هم مال خودش کرده. یعنی حرفش فقط حرف نیست، کاملاً علمی و قابل اعتماده. این کتاب مثل یه نقشه راهه که بهمون نشون میده چطور توی این جنگ اطلاعاتی، زنده بمونیم و گول نخوریم.
بخش اول: ارزیابی اعداد – چطور آمارها گولمون می زنن؟
اعداد و ارقام، توی ظاهر خیلی قابل اعتماد به نظر میان، نه؟ فکر می کنیم اگه یه چیزی با عدد و رقم بیان شد، دیگه حتماً راسته. ولی دانیل لویتین توی بخش اول کتابش بهمون نشون میده که همین اعداد هم می تونن مثل یه شمشیر دولبه باشن و حسابی ما رو به اشتباه بندازن. اینجا نویسنده با مثال های خیلی ساده و کاربردی بهمون می فهمونه که چطور میشه با دست کاری های کوچیک، یه آمار رو کاملاً متفاوت نشون داد و سر آدم رو کلاه گذاشت.
بازی با میانگین ها و نمودارها
اول از همه میریم سراغ میانگین ها. میانگین (Mean)، میانه (Median) و نما (Mode) هر کدوم یه جور میانگین هستن، ولی هر کدوم یه چیز متفاوتی رو نشون میدن. لویتین توضیح میده که اگه یکی از اینا رو انتخاب کنی و بقیه رو نادیده بگیری، می تونی یه تصویر کاملاً برعکس از واقعیت بسازی. مثلاً، اگه تو یه شرکتی، درآمد یه مدیر خیلی بالا باشه و بقیه کارمندها درآمد متوسطی داشته باشن، میانگین کل درآمد ممکنه خیلی زیاد به نظر بیاد، در حالی که میانه (نقطه وسط) نشون میده بیشتر آدما اینقدر درآمد ندارن. همین بازی رو میشه با نمودارها هم انجام داد. کافیه محورها رو جابجا کنی یا مقیاس ها رو دست کاری کنی، اونوقت یه افزایش کوچیک به نظر یه رشد بزرگ میاد، یا برعکس.
فریاد با اعداد و نمونه گیری
لویتین بهمون یادآوری می کنه که چطور میشه با نحوه گزارش اعداد، سر و صدا ایجاد کرد. مثلاً یه اتفاقی رو به جای درصد، به شکل مطلق نشون بدی تا بزرگ تر به نظر بیاد، یا برعکس. یا شاید هم با نمونه برداری غلط، یه عالمه آمار الکی تولید کنی. یادتونه اون مثالی که می گفت اگه می خوای پول بیشتری برای مشاوره های آموزشی بگیری، بگو ۷۰ درصد دختران ۱۰ تا ۱۸ ساله از نظر جنسی فعال هستن؟ خب، این عدد خیلی ترسناکه، نه؟ مخصوصاً وقتی ۱۰ ساله ها رو هم میاره وسط! در حالی که اگه همین آمار رو به گروه های سنی کوچیک تر تقسیم کنی (مثلاً ۱۰ تا ۱۱ سال، ۱۲ تا ۱۳ سال و…)، می بینی که اوضاع اونقدر هم که فکر می کردی، بد نیست و بیشتر اون ۷۰ درصد، ۱۷ و ۱۸ ساله ها هستن. این یعنی نحوه جمع آوری داده ها و اینکه از کی سوال می پرسی، خیلی مهمه. اگه از کسایی سوال کنی که فقط به نفع تو هستن، نتیجه همون میشه که تو می خوای.
درواقع، اگر برنامه ی شما افزایش پول و بودجه برای ایجاد مراکز آموزشی و مشاوره باشد، چه راهی بهتر از این وجود دارد که آماری را مبنی بر اینکه «۷۰ درصد از دختران ده تا هجده ساله که به مدرسه می روند از لحاظ جنسی فعال هستند»، منتشر کنید. ما از دیدن هفده و هجده ساله ها در این آمار هیچ گونه تعجبی نمی کنیم، زمانی موضوع کمی عجیب به نظر می رسد که پای ده ساله ها به میان می آید!
احتمالات و تصمیم گیری منطقی
یه بخش مهم دیگه توی این قسمت، مربوط به احتمالاته. لویتین میگه اگه ندونیم احتمالات چطور کار می کنن، خیلی راحت گول حکایت ها و داستان های شخصی رو می خوریم. مثلاً، اگه دوستت بگه من خواب دیدم این اتفاق می افته و افتاد!، شاید فکر کنی یه چیز ماوراییه. ولی اگه با احتمالات آشنا باشی، می فهمی که اتفاقات عجیب، همیشه هم ماورایی نیستن و خیلی وقت ها توی دنیای بزرگ، پیش میاد که یه سری چیزای کم احتمال، اتفاق بیفتن. پس، برای تصمیم گیری های درست، باید به جای داستان های جذاب، به علم احتمالات تکیه کنیم.
خلاصه این بخش اینه که دفعه بعد که یه عدد یا آمار دیدید، فوری باور نکنید. یه نفس عمیق بکشید و از خودتون بپرسید: این عدد از کجا اومده؟ چطور جمع آوری شده؟ چطور ارائه شده؟ و آیا راه دیگه ای هم برای تفسیرش وجود داره؟ اینجاست که می تونید واقعیت رو از فریبی که پشت اعداد پنهان شده، جدا کنید.
بخش دوم: ارزیابی کلمات – رمزگشایی از فریب های زبانی و منطقی
حالا که فهمیدیم چطور اعداد می تونن گول زننده باشن، نوبت میرسه به کلمات. کلمات، قدرتی باورنکردنی دارن. می تونن بسازن، می تونن خراب کنن، می تونن امید بدن و می تونن ترس بندازن. لویتین توی بخش دوم کتاب «دروغ های مسلح» بهمون نشون میده که چطور میشه با بازی با همین کلمات، یا با استفاده از مغالطات منطقی، ما رو به اشتباه بندازن. این بخش خیلی مهمه، چون ما روزانه با هزاران کلمه درگیر هستیم؛ از اخبار و شبکه های اجتماعی گرفته تا حرف های دوستان و همکاران.
فرق «دانستن» با «باور کردن»
اولین چیزی که لویتین روش تأکید می کنه، فرق بین دانستن از روی شواهد و دانستن از روی باوره. ما خیلی وقت ها یه چیزی رو «می دونیم» فقط به خاطر اینکه بهش باور داریم یا دلمون میخواد راست باشه، نه به خاطر اینکه واقعاً مدرکی براش داریم. این یه دام بزرگه. باید یاد بگیریم همیشه دنبال شواهد و مدارک باشیم، نه اینکه فقط به احساسات و باورهای شخصی خودمون تکیه کنیم.
چطور تخصص ها رو بسنجیم؟
توی دنیای امروز، هر کسی یه چیزی میگه و ادعای تخصص داره. لویتین بهمون یاد میده چطور اعتبار یه متخصص یا یه منبع رو ارزیابی کنیم. صرف اینکه یکی دکترا داره یا معروفه، به این معنی نیست که حرفش همیشه درسته. باید ببینیم سابقه پژوهشیش چیه؟ آیا منافع شخصی داره؟ آیا حرف هاش با اجماع علمی یا نظرات کارشناسان دیگه در تضاد نیست؟ همیشه چند تا منبع مختلف رو با هم مقایسه کنید تا بتونید به یه نتیجه گیری مطمئن تر برسید.
حواسمون به توضیحات جایگزین باشه و شناسایی شبه علم
یه خطای رایج دیگه اینه که وقتی یه چیزی رو می بینیم، فقط به همون چیزی که جلوی چشممونه فکر می کنیم و به توضیحات جایگزین توجه نمی کنیم. همیشه بپرسید: آیا راه دیگه ای هم برای توضیح این پدیده وجود داره؟ یا آیا فرضیات دیگه ای هم میتونن درست باشن؟. این سوال پرسیدن، خیلی کمک کننده است. همینطور، لویتین بهمون یاد میده که چطور شبه علم (Pseudo-science) رو تشخیص بدیم. شبه علم ها معمولاً ادعاهای بزرگی می کنن، اما مدرک علمی کافی ندارن، یا از روش های غیرعلمی برای اثبات خودشون استفاده می کنن. مثلاً خیلی روی تجربه شخصی تأکید می کنن تا آزمایشات کنترل شده.
مغالطات منطقی رایج
این بخش، شاید جذاب ترین قسمت برای خیلیا باشه. لویتین انواع مغالطات منطقی رو بهمون معرفی می کنه و با مثال های واقعی توضیح میده که چطور این مغالطات، استدلال ها رو باطل می کنن. اگه اینا رو بشناسید، خیلی راحت تر می تونید بفهمید که کی داره الکی حرف میزنه و استدلالش ایراد داره. بیاین چند تا از مهم تریناشو با هم مرور کنیم:
- مغالطه حمله شخصی (Ad Hominem): به جای اینکه استدلال طرف مقابل رو نقد کنی، به خودش یا شخصیتش حمله می کنی. مثلاً میگی: حرفای اون که مهم نیست، خودش اخلاق نداره.
- مغالطه پهلوان پنبه (Straw Man): حرف طرف مقابل رو تحریف می کنی، یه نسخه ضعیف و مسخره ازش می سازی و بعد همون رو نقد می کنی. انگار به جای حریف واقعی، یه مترسک رو شکست دادی.
- مغالطه شیب لغزنده (Slippery Slope): میگی اگه یه اتفاق کوچیک بیفته، حتماً یه زنجیره از اتفاقات بد پشت سر هم میفتن و به یه فاجعه بزرگ ختم میشه، در حالی که هیچ دلیلی برای این زنجیره وجود نداره. مثلاً: اگه امروز بهش اجازه بدی دیر بیاد، فردا دیگه کل سیستم بهم می ریزه.
- مغالطه علت غلط (False Cause): فکر می کنی چون دو تا اتفاق با هم افتادن، حتماً یکیش علت اون یکیه. در حالی که ممکنه هیچ ارتباطی بینشون نباشه یا یه عامل سومی باعث هر دو شده باشه. مثلاً: از وقتی من این کفش رو خریدم، تیممون همش داره میبره، پس این کفش شانس میاره!
شناخت این مغالطات بهمون کمک می کنه که وقتی یکی داره سعی می کنه ما رو قانع کنه، دقیقاً بفهمیم کجای حرفش میلنگه و چرا استدلالش غلطه. این یعنی دیگه نمی تونن به راحتی با حرفای قشنگ یا ترسوندن، ما رو به سمتی که میخوان، هدایت کنن.
درس اصلی این بخش اینه که: وقتی کسی چیزی میگه، فقط به چیستی حرفش گوش ندید، به چگونگی گفتنش هم دقت کنید. آیا استدلالش محکمه؟ آیا مدارک کافی داره؟ آیا از مغالطات استفاده می کنه؟
بخش سوم: ارزیابی جهان – چطور به حقیقت و علم نگاه کنیم؟
خب، تا اینجا یاد گرفتیم چطور اعداد و کلمات رو ارزیابی کنیم. حالا لویتین توی بخش سوم «دروغ های مسلح» می بردمون سراغ یه دیدگاه کلی تر و بزرگ تر: چطور به کل جهان و پدیده های پیچیده اش فکر کنیم و چطور علم رو درست بفهمیم؟ این بخش در واقع نگاه عمیق تری به سوگیری های ذهنی خودمون و مکانیسم هایی که برای فهم دنیا داریم، میندازه.
علم چطور کار می کنه؟ و همبستگی به معنای علت نیست
اول از همه، لویتین یه توضیح ساده و کاربردی از سازوکار علم میده. علم فقط یه عالمه فرمول و اصطلاح پیچیده نیست؛ علم یه روشه برای اینکه بفهمیم دنیا چطور کار می کنه. این روش بر پایه شواهد تجربی و آزمایشه. یعنی اگه چیزی رو ادعا می کنی، باید بتونی ثابتش کنی و بقیه هم بتونن اون رو تست کنن و به همون نتایج برسن. یکی از مهم ترین اشتباهاتی که خیلی ها مرتکب میشن، قاطی کردن همبستگی (Correlation) با علت زایی (Causation) هست. یعنی اگه دو تا چیز همزمان با هم اتفاق میفتن یا با هم تغییر می کنن، فکر می کنیم حتماً یکیش علت اون یکی دیگه ست. در حالی که اینطور نیست!
جهان پر از اتفاق های عجیبی است که خیلی وقت ها اتفاق می افتند، اما زمانی که دو چیز با هم تغییر می کنند، به این معنا نیست که یکی سبب دیگری است و یا حتی مربوط به آن می شود و ممکن است عاملی ناشناخته پشت پرده ی تمام این ماجراها وجود داشته باشد.
مثلاً، ممکنه ببینید هر چی تعداد بستنی فروشی ها تو یه شهر بیشتر میشه، آمار غرق شدگی هم بیشتر میشه. آیا این یعنی بستنی باعث غرق شدگی میشه؟ خب معلومه که نه! هم بستنی فروشی ها و هم آمار غرق شدگی، در تابستون بیشتر میشن. پس گرما عامل سومیه که باعث هر دو پدیده میشه. لویتین با مثال های ساده این رو توضیح میده و بهمون کمک می کنه گول این خطای شناختی رو نخوریم.
اثر دانینگ-کروگر: وقتی فکر می کنیم بیشتر می دونیم!
یه پدیده خیلی جالب که لویتین تو این بخش بهش اشاره می کنه، اثر دانینگ-کروگره. این پدیده میگه آدمایی که دانش کمی توی یه حوزه ای دارن، معمولاً فکر می کنن خیلی بیشتر از چیزی که واقعاً می دونن، می دونن! و برعکس، آدمای متخصص و ماهر، ممکنه به توانایی هاشون شک داشته باشن و فکر کنن کمتر از چیزی که واقعاً هست، می دونن. این اثر خطرناکه چون باعث میشه آدمای کم سواد با اعتماد به نفس بالا، حرف های اشتباه بزنن و بقیه رو هم گمراه کنن. درسش اینه که همیشه نسبت به دانش خودمون هم شکاک باشیم و فکر نکنیم همه چیز رو می دونیم.
استدلال بیزی به زبان ساده و مثال های واقعی
لویتین همینطور به شیوه های استدلال بیزی (Bayesian reasoning) اشاره می کنه. شاید اسمش پیچیده به نظر بیاد، ولی به زبان ساده، این روش بهمون کمک می کنه که با اطلاعات جدید، باورهای قبلی مون رو اصلاح کنیم و به نتایج منطقی تری برسیم. یعنی به جای اینکه کورکورانه به یه باور قدیمی بچسبیم، آماده باشیم که اگه مدرک جدیدی پیدا شد، نظرمون رو عوض کنیم. توی این بخش، نویسنده کلی مطالعات موردی و مثال های واقعی رو هم تحلیل می کنه؛ از پرونده های قضایی گرفته تا مسائل علمی پیچیده، که چطور میشه با همون ابزارهایی که تو بخش های قبلی یاد گرفتیم، به یه نتیجه بهتر رسید.
خودشناسی و غلبه بر سوگیری های شناختی
در نهایت، بخش بزرگی از «ارزیابی جهان» برمی گرده به خودآگاهی. ما آدما، پر از سوگیری های شناختی هستیم. مثلاً ممکنه فقط به اطلاعاتی توجه کنیم که باورهای قبلی ما رو تایید می کنه (سوگیری تاییدی). یا ممکنه فقط اون چیزایی رو به خاطر بیاریم که توی ذهن مون پررنگ تره (سوگیری در دسترس بودن). لویتین بهمون یاد میده که این سوگیری ها طبیعی هستن، ولی اگه ازشون باخبر باشیم، می تونیم کمتر تحت تأثیرشون قرار بگیریم و تصمیمات بهتری بگیریم. این یعنی برای اینکه حقیقت رو پیدا کنیم، اول باید خودمون رو بشناسیم و بفهمیم مغز ما چطور میتونه ما رو به اشتباه بندازه.
درس های کلیدی این بخش اینه که: همیشه کنجکاو باشید، به روش علمی احترام بگذارید، فرق بین همبستگی و علت رو بفهمید، و از همه مهم تر، خودتون رو بشناسید تا بتونید با سوگیری های ذهنی تون مقابله کنید.
درس های طلایی و کاربردی کتاب دروغ های مسلح برای زندگی روزمره ما
حالا که یه گشتی توی بخش های مختلف کتاب «دروغ های مسلح» زدیم و فهمیدیم دانیل لویتین چطور بهمون یاد میده اعداد، کلمات و حتی کل دنیا رو درست ارزیابی کنیم، وقتشه که مهم ترین درس های کاربردی این کتاب رو برای زندگی روزمره خودمون جمع بندی کنیم. این درس ها، در واقع همون کلیدهایی هستن که اگه توی ذهن داشته باشیم، می تونیم تو دنیای پرهیاهوی امروز، کمتر گول بخوریم و آگاهانه تر زندگی کنیم.
به قول لویتین، «تفکر انتقادی به این معنی نیست که همه چیز رو رد کنیم یا به همه شک کنیم؛ بلکه به این معنیه که بتونیم فرق بذاریم بین ادعاهایی که مدرک و شواهد دارن، با ادعاهایی که هیچ مستنداتی ندارن.» پس، بیاین ببینیم چی یاد گرفتیم:
- همیشه سوال بپرس: اولین و مهم ترین قدم اینه که هیچ وقت چیزی رو همینطوری نپذیریم. از خودتون بپرسید: این اطلاعات از کجا اومده؟، چه مدرکی برایش وجود داره؟، آیا نویسنده یا گوینده منافع شخصی داره؟ یه ذهن پرسشگر، اولین خط دفاعی شماست.
- با شک و تردید سازنده نگاه کن: منظور از تردید، بدبینی محض نیست. منظور اینه که یه نگاه شکاکانه و تحلیل گر داشته باشی. قبل از اینکه یه اطلاعاتی رو باور کنی یا به اشتراک بذاری، یه لحظه وایسا و فکر کن. این تردید سالم، باعث میشه عجولانه عمل نکنی.
- منابع رو اعتبارسنجی کن: هر منبعی، معتبر نیست. از خودت بپرس: این منبع چقدر قابل اعتماده؟، آیا منبع دیگه ای هم این حرف رو تأیید می کنه؟ اگه یه خبر توی یه منبع نامعتبر دیدی، سریع نپر روش.
- به جزئیات آماری و زبانی دقت کن: همونطور که لویتین توضیح داد، اعداد و کلمات رو میشه به راحتی دست کاری کرد. وقتی یه آمار یا یه کلمه خاص رو می بینی، حواست باشه که چطور استفاده شده. آیا با میانگین ها بازی شده؟ آیا از مغالطات منطقی استفاده شده؟
- با سوگیری های شناختی خودت مبارزه کن: ما آدما مغزمون یه جورایی طراحی شده که بعضی چیزا رو ساده تر باور کنه یا یه طرفه قضاوت کنه. از خودت بپرس: آیا من به خاطر باورهای قبلی ام دارم اینو قبول می کنم؟ یا آیا من دارم فقط دنبال اطلاعاتی می گردم که نظر منو تأیید می کنه؟ شناختن این سوگیری ها، قدم اول برای غلبه بر اوناست.
این درس ها، فقط مخصوص روزنامه نگارها یا دانشمندان نیستن. اینا برای هر کسی که میخواد تو دنیای امروز عاقلانه زندگی کنه و گول نخوره، ضروریه. از انتخاب یه محصول توی فروشگاه گرفته تا تصمیم گیری های بزرگ زندگی، همه جا میتونیم از این اصول استفاده کنیم.
جمع بندی: چرا باید این کتاب رو خوند؟
خلاصه که کتاب «دروغ های مسلح» دانیل لویتین، یه نقشه راه بی نظیره برای اینکه چطور تو این عصر پساحقیقت، گم نشیم. لویتین بهمون یاد میده که اگه می خوایم واقعیت رو پیدا کنیم، باید یه ذهن پرسشگر داشته باشیم و بتونیم آمارها، کلمات و حتی اتفاقات پیچیده دنیا رو درست و حسابی ارزیابی کنیم. این کتاب یه جورایی مثل یه واکسن برای مغز ماست که در برابر ویروس دروغ و فریب، ایمن مون می کنه.
شاید فکر کنید خب، من که این خلاصه رو خوندم، دیگه نیازی به خود کتاب نیست. ولی راستش رو بخواید، این تازه نوک کوه یخه! لویتین توی کتاب اصلی، با مثال های بی شمار، تحلیل های عمیق تر و توضیحات جزئی تر، کاری می کنه که این مفاهیم واقعاً توی ذهنتون جا بیفتن و به یه عادت فکری تبدیل بشن. خوندن کتاب «دروغ های مسلح» مثل اینه که یه عینک جدید به چشمتون بزنید؛ عینکی که بهتون کمک می کنه دنیا رو با وضوح بیشتری ببینید و دیگه گول ظاهر قشنگ چیزها رو نخورید.
پس، اگه دوست دارید قدرت فکریتون رو بالا ببرید، اگه میخواید به راحتی فریب نخورید و اگه دلتون میخواد تو این دنیای پر از اطلاعات غلط، با اعتماد به نفس بیشتری تصمیم بگیرید، حتماً یه سری به کتاب اصلی بزنید. یادتون باشه، قوی ترین سلاح شما در برابر دروغ، همون ذهن خودتونه که اگه درست تربیتش کنید، هیچ دروغی نمی تونه مسلح بشه و شما رو از پا دربیاره.