حاضری: استادان جوان فریادگر در موضع اخراج هستند /سارا شریعتی: جامعه شناسی مردم مدار نیست/ روزگار تلخ علوم اجتماعی
این پست از سایت خبرگذاری بیگ نیوز برگرفته از سایت ” www.khabaronline.ir ” در مورد مقاله ” حاضری: استادان جوان فریادگر در موضع اخراج هستند /سارا شریعتی: جامعه شناسی مردم مدار نیست/ روزگار تلخ علوم اجتماعی ” ارائه شده است، در صورتی که محتوای این پست مورد توجه تان واقع شده است به دسته بندی مربوطه مراجعه نمایید.
الناز شیری: گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی در روز علوم اجتماعی با همکاری انجمن جامعهشناسی ایران، انجمن انسانشناسی ایران، انجمن جمعیتشناسی ایران، انجمن ایرانی فرهنگ و ارتباطات در خانه اندیشمندان علوم انسانی در روز 13 آذر همزمان با زادروز دکتر غلامحسین صدیقی برگزار شد.
این نشست با سخنرانی دکتر میرزایی، رئیس انجمن جمعیتشناسی ایران و دکتر سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران بهعنوان سخنرانان افتتاحیه آغاز شد. دکتر محمد میرزایی با اشاره به تاریخچه علوم اجتماعی در ایران و فراز و نشیبهایی که تجربه کرده است، به استقلال شاخههای مختلف علوم اجتماعی از یکدیگر پرداخت و گفت: فعالیتهای انجمنهای علوم اجتماعی در قالب همایشها، کنفرانسها، فعالیتهای گروههای علمی تخصصی با نشستهای علمی، انتشار مجلات، نظارت و ارائه مشورت به سازمانها و طرحها برای حفظ دارایی و روح علمی انجمنهای علوم اجتماعی قرار داشته است.
دکتر معیدفر، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، سخنران دیگر افتتاحیه بود که با اشاره به همزمانی زادروز دکتر صدیقی و درگذشت دکتر احسان نراقی به این نکته اشاره کرد که نهال کاشته شده در دهه 30 توسط دکتر صدیقی توسط دیگرانی مانند دکتر راسخ، دکتر نراقی، دکتر امانی و دیگران آبیاری شد و به دست کسانی مانند دکتر اشرف تنومند گشت که اکنون دستاوردهای آنان در قالب فعالیتهای علمی در دانشگاهها، انجمنها و به صورت مستقل در خارج از دانشگاه مشاهده میشود.
وی با تاکید به شکلگیری اجتماع علمی و تلاشهای انجمنهای علوم اجتماعی در این راستا تاثیرگذاری دستاوردهای فردی و گروهی را مهم دانست. در بخش بعدی، کلیپ کوتاهی از تاریخ تحولات انجمنهای علوم اجتماعی پخش شد و با معرفی سخنرانان نشست نخست توسط دکتر زعیم، مجری برنامه، نشست اول با طرح دو پرسش آغاز شد که عبارتند از: مسئله علوم اجتماعی چیست؟ سوژگی و نقش نسلی کنشگران علمی چیست؟ در این نشست که مدیر آن دکتر سمیه توحیدلو بود، دکتر ازکیا، دکتر تنهایی، دکتر خانیکی، دکتر علینقیان و دکتر کاظمی هر یک به طرح بحث کوتاهی پرداختند.
مسئله علوم اجتماعی و نقش سوژگی کنشگران علمی
از نظر دکتر ازکیا یکی از مهمترین چالشهای درونی علوم اجتماعی، غیرتاریخی بودن آن است. نادیده گرفتن تاریخ که موجب شده تا علوم اجتماعی به مجموعهای از مفاهیم تبدیل شود. در هیچ جامعهای علوم اجتماعی بدون مراجعه به تاریخ نتوانسته رشد کند و پراکندگی و غیرکاربردی بودن عناوین دانشگاهی در کنار خاصگرایی اساتید بر اساس توجه به قومیت و گرایش سیاسی در روابط میان استادان و استادان و د انشجویان نقش آکادمیک را تبدیل به نقشی انتسابی کرده است.
دکتر شیوا علیتقیان بر به رسمیت شناختن جریان غیررسمی جامعهشناسی تاکید کرد و کنار گذاشتن مشی پوزیتیویستی، پایبندی به تعهدات علمی و اجتماعی، توجه به تجربه زنان و اقلیتهای قومی و زبانی در مقابل گفتمان مردانه و اکثریتمحور، بازاندیشی پیوسته خود، دوری از سرکوبگری، خودافشایی، داشتن نگاه دمکراتیک در دانش، تلاش علیه سلطه، صورتبندیهای جدید و نوآورانه در نوشتن و پاسداشت روایتگری را از ویژگیهای این جریان غیررسمی دانست.
دکتر ابوالحسن تنهایی معتقد بود کلیشهگرایی چیزی است که پیرامون تفکر علمی در شاخههای علوم اجتماعی تنیده شده است و سایه قضاوتهای کلیشهای اجازه کار نمیدهد. این قضاوتهای کلیشهای تا جایی پیش رفته که در تایید یا رد طرحهای پژوهشی در سازمانها موثر است. اما انجمن جامعهشناسی ایران در دهه 80 با آغاز همایشهای کنکاشهای مفهومی نظری درباره مسائل ایران، گامی جدی در راستای پاسخ به برخی مسائل عمده برداشت.
دکتر عباس کاظمی موانع ایفای نقش جامعهشناسان را 4 مسئله عمده دانست که عبارتند از: باقی ماندن اصحاب علوم اجتماعی در نقش استاد حرفهای و پایبندی به نظام بروکراتیک دانشگاهی که موجب شده تا جامعهشناسان از موقعیت سوژگی خود پرسش نکنند. دام نخبگی که حرف زدن به زبان پیچیده و اسطوره نخبه بودن را پرورش داده است. از سوی دیگر، جامعه که موضوع جامعهشناسی است، خود دامی برای جامعهشناسان به شمار میرود. چون جامعهشناس در جامعهای رشد کرده که سنت، دین، ارزش و عناصر دیگر فرهنگی میراث وی است که عوام بر اساس آن حرف میزنند اما جامعهشناسی توان بازاندیشی به جامعهشناس میدهد. باقی ماندن در میراث جامعه توان بازاندیشی را از جامعهشناس میگیرد. در نهایت، قبیلهگرایی که بحث منافع را طرح میکند در دانشگاه نیز جریان دارد.
دکتر هادی خانیکی بر این باور بود که علوم اجتماعی مسئلهگریز است. علوم اجتماعی از ابتدای انقلاب درگیر این مسئله بود که کجا و چگونه به مسئله بپردازد که ناشی از ابهام در نسبت دین و جامعهشناسی است و در نهایت با شکل نگرفتن گفت وگو میان حوزه و دانشگاه به درج پاورقیهایی از دو حوزه در متون رسید. سیستم سیاسی متصلب شکافی بین نسلی به وجود آورده، در حالی که نسل جدیدی شکل گرفته که دانش خوبی دارد و مسئله را میفهمد و ما باید راهی پیدا کنیم تا با ارتباط با آن ها به چالشها غلبه کنیم.
ظرفیت و توان بازاندیشی علوم اجتماعی
در ابتدای نشست دوم، کلیپی از دکتر صفینژاد پخش شد و سخنرانی کوتاهی نیز توسط پسر دکتر صدیقی با مضمون اهمیت مسائل جوانان و آرزوی دمکراسی برای ایران انجام شد و در ادامه، نشست دوم با مدیریت دکتر ابوالفضل مرشدی و حضور دکتر شهلا کاظمیپور، دکتر آرمان ذاکری، دکتر علیمحمد حاضری، دکتر سارا شریعتی و دکتر نعمتالله فاضلی برگزار شد.
دکتر شهلا کاظمیپور سخنران نخست نشست دوم بود، او استراتژی دانشگاه را نقد کرد و گفت: دانشگاه به سمتی پیش رفته که آموزش صرفا برای آموزش رونق پیدا کرده و در حالی که ۲۰ درصد از دانشآموختگان دکتری وارد عرصهی آموزش در دانشگاه میشوند، به دلیل نبود فرصتهای پژوهشی همهی دانشآموختگان به هدف آموزش در دانشگاه میاندیشند.
دکتر آرمان ذاکری گفت: من بر اساس تجربه خودم معتقدم علوم اجتماعی کنونی توان بازاندیشی در خود را ندارد. برای بحث درباره این موضوعات لازم است متن را از حاشیه جدا کنیم، متنی که محافظهکار است و حاشیهای که گاهی مهمتر از متن است. آنچه اجازه نمیدهد تا علوم اجتماعی در خود بازاندیشی کند، نظام منافع است و ما هر چه به نسلهای قبلتر باز میگردیم این درگیری را در نظام منافع بیشتر شاهد هستیم. آنچه در دانشگاه علیه استادان عمل میکند هم همین نظام منافع است. علوم اجتماعی در دهههای گذشته گرفتار فرهنگگرایی شده که البته در کل دنیا نیز رایج است. از همین رو پاسخ فرهنگگرایی به پرسشهایی درباره مسئله اجتماعی ضرورت وجود فرهنگی استعلایی بود که فرهنگگرایان معتقدند اگر این فرهنگ استعلایی تغییر کند، علوم اجتماعی بهتر عمل خواهد کرد. از طرف دیگر این فرهنگ در اختیار حاکمیت است و به همین دلیل است که پاسخ نهایی، فرهنگسازی و گفت وگو است.
دکتر علیمحمد حاضری پس از مرور چند دهه روند جامعهشناسی در ایران گفت: تاکید بر استادان جوان است که اغلب فریادگرند و در موضع اخراج یا منع جذب قرار دارند. اگر همچنان سکوت و مماشات نسبت به گروه فریادگر وجود داشته باشد، این گروه خفه خواهند شد و اگر چنین نشود هم کار به جایی نخواهند برد. طلایهداران فریادگری تبدیل به منتقدان ساکت یا مظلومی میشوند که حتی دسترسی به رسانهها هم ندارند.
دکتر سارا شریعتی با اشاره به صداهایی که شنیده نمیشود، بر این باور بود که ما صدای بخشی از جامعهشناسی را که مربوط به حیات روزمره نیست، نمیشنویم. جامعهشناسی وجه انتقادی، مردممدار و پرسشگر خود را در جریان مسلط از دست داده است و ما برای اینکه شنیده شویم نیاز داریم خصلت انتقادی، برملاکننده و پرسشگر را که در بنیان این دانش وجود داشته فعال کنیم تا دانش جامعهشناسی فقط محصول دانشگاه باقی نماند.
دکتر نعمتالله فاضلی نیز به تقابل میان ناسازگاری و ناسازواره اشاره کرد و گفت: تصور حکومت این نبود که درون جامعه ناسازواره وجود دارد. گفتمان رسمی بر آن بود که مسائل را به رسمیت نشناسد. تناقض میان گفتمان رسمی و مسائل اجتماعی و واقعیت اجتماعی شکل گرفته و بر این اساس بود که ناسازگارها شناخته شده و حذف میشدند. از این رو ناسازوارههای اجتماعی و سیاسی به رسمیت شناخته نشدند و نظام دانشگاهی نیز بر اساس عناصر ناسازگار و سازگار طبقهبندی میشود.
بیشتر بخوانید:
216216