تفکر داعشی در میان بسیاری از مسلمانان شایع است

این پست از سایت خبرگذاری بیگ نیوز برگرفته از سایت ” www.khabaronline.ir ” در مورد مقاله ” تفکر داعشی در میان بسیاری از مسلمانان شایع است ” ارائه شده است، در صورتی که محتوای این پست مورد توجه تان واقع شده است به دسته بندی مربوطه مراجعه نمایید.

داعش |مسلمان

به گزارش «مبلغ» – تفکر سلفی برای اجرای اندیشه خود به سادگی دست به تکفیر و در نهایت ترور می‌زند و مسلمانان را به بهانه‎‌های مختلف به شهادت می‌رساند. اما حوزویان و دانشگاهیان در برابر این تفکر چه وظیفه‌ای دارند؟

محمد ملکی نهاوندی؛ عضو هیئت‌ علمی دانشگاه ادیان و مذاهب و پژوهشگری است که درباره مذاهب و بویژه گروه‌های سلفی و تکفیری کار علمی کرده است. او در گفت‌وگو با ایکنا، به بیان نکاتی خواندنی درباره معنای تروریسم و دیدگاه اسلام درباره آن، مبانی فکری و اعتقادی گروه‌های تکفیری و نقش حوزویان و دانشگاهیان در زمینه مقابله با این تفکرات پرداخته است.

متن این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید:

* متاسفانه این روزها با مسئله ترور و تروریسم بین مدعیان مسلمانی مواجه هستیم و فجایعی مانند به شهادت رساندن بیش از ۱۰۰ نفر از هموطنان‌مان در شاهچراغ و کرمان را شاهدیم. در حالی که اسلام هیچ‌گاه مجوزی برای چنین اعمالی صادر نکرده است.

اصولا تروریسم، یکی از مسائل مستحدثه و جدید است. اساساً کلمه ترور پس از انقلاب فرانسه مصطلح شد چراکه از آن موقع این واژه به معنای کشتن ناگهانی، استفاده می‌شد. البته در زبان لاتین هم به معنای ایجاد وحشت، استفاده می‌شود اما در اصل کلمه‌ای فرانسوی است که امروز تبدیل به یک اصطلاح شده و معانی مختلفی برای آن بیان شده که از جمله آنها ایجاد وحشت برای رسیدن به هدف سیاسی یا هرگونه عملکرد تهدیدآمیز در راستای ترساندن و …. است. ما معتقدیم تروریسم، چه به معنای دولتی آن همانند اقدامات آمریکا و اسرائیل در استخدام نیروهای نیابتی برای کشتن دیگران و چه اقدامات گروه‌های داخلی همچون منافقین، از نظر اسلام مردود است و اسلام در قرآن و احادیث، ترور را نفی کرده است.

در اسلام سه واژه معروف وجود دارد که نزدیک به کلمه ترور هستند. یکی از آنها محاربه، دوم، فتک و سوم اغتیال است. اگر در مورد محاربه صحبت کنیم باید به این آیه قرآن اشاره کنیم که خداوند فرموده است: «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛ همانا کیفر آنان که با خدا و رسول به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که آن‌ها را به قتل رسانده، یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف یکدیگر بِبُرند و یا به نفی و تبعید از سرزمین (صالحان) دور کنند. این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت به عذابی بزرگ معذّب خواهند بود» (مائده/ ۳۳) در این آیه شریفه از قرآن کریم برای کسانی‌که محاربه می‌کنند سه نوع جزای سخت بیان شده است و این نشان دهنده اوج مخالفت قرآن با این موضوع است.

* طبق معارف اسلام محارب به چه کسی اطلاق می‌شود؟

در کلام بزرگان دین تعاریفی نزدیک به هم از محارب دیده می‌شود. امام خمینی(ره) محارب را کسی می‌داند که شمشیر خود را کشیده یا خود را مسلح کند تا مردم را بترساند و در زمین افساد کند. در واقع ایشان محارب را مفسد فی‌الارض می‌دانند. در تعاریف دیگر بزرگان نیز اشاره شده که محارب کسی است که می‌خواهد به صورت مسلحانه، مردم را بترساند و محارب را مفسد می‌دانند و حکم مفسد فی الارض هم در اسلام کشته شدن است.

این در حالی است که در آیه دیگری در قرآن کریم آمده است: «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا؛ و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید مگر آنکه به حکم حق مستحق قتل شود، و کسی که خونش به مظلومی و ناحق ریخته شود ما به ولیّ او حکومت و تسلط (بر قاتل) دادیم پس (در مقام انتقام) آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند که او از جانب ما مؤید و منصور خواهد بود» (اسراء/ ۳۳) خود قرآن کریم اجازه نمی‌دهد هر نفسی کشته شود اما در آیه قبل اجازه کشته شدن محارب را می‌دهد، چه مسلمان و چه غیرمسلمان باشد.

همچنین فتک، بدین معناست که شخصی، دیگری را به صورت غافلگیرانه بکشد یا مجروح کند. مرحوم شیخ صدوق؛ روایتی آورده‌اند و می‌فرمایند کسی که نسبت به مؤمن دیگر قصد فتک داشته باشد خون وی حلال است. در این روایت، اصلِ کار هم جرم بزرگی شناخته شده است یعنی اصلِ قصد نیز جرم است نه اینکه حتی فرد کشته شود. بنابراین اسلام راستین، به هیچ وجه تروریسم را قبول ندارد و هرچه در آیات و احادیث نگاه کنیم مخالفت و ضدیت با این مسئله را به خوبی مشاهده می‌کنیم.

* پس گروه‌های تکفیری بر اساس چه قرائتی از اسلام و با چه دلایل دینی، دست به عملیات ترور و کشتن دیگر مسلمانان می‌زنند؟

ابتدا باید ببینیم منشأ تفکر گروه‌های تکفیری چیست؟ تفکر اینها نشأت گرفته از تفکر سلفی است و تفکر سلفی هم از ابن تیمیه ناشی می‌شود. البته باید این نکته را یادآور شد که همه اهل سنت، سلفی نیستند. سلفی‌ها کسانی هستند که می‌گویند اسلام، همان اسلام زمان سلف و رسول خداست و اسلام امروز سرشار از بدعت است. البته سلفی‌گری هم، انواع و مراتبی دارد و موضوع صحبت ما سلفی‌گریِ جهادی است که نمونه‌های آن داعش، القاعده و امثالهم هستند. اینها گروهی هستند که به اعتقاد برخی صاحب‌نظران، عقل و فهم را تعطیل کرده‌اند.

اینها تمام افکار و اندیشه خود را از ابن تیمیه گرفته‌اند که این اندیشه‌ها را در قرن هشتم بیان کرد. لذا پیروان این تفکر، خود را مسلمان و دیگران را کافر و ریختن خون آنها را حلال می‌دانند. این افراد، عقل را کنار گذاشته و دنبال گذشته‌گرایی هستند. به معنایی، بر اساس تعریفی که از وهابیت و ابن تیمیه به آنها رسیده است عمل می‌کنند. وهابیون هم بدعت‌های مختلفی به اسلام وارد کرده‌ و نظریه‌پردازان آنها که بسیار بنیادگرا و رادیکال هستند نظریات فقهی خود را بدون هیچ پشتوانه عقلی و نقلی صحیحی ارائه می‌کنند.

چنین تفکراتی باعث می‌شود گروه‌هایی را در جهان اسلام شاهد باشیم که بدون تأمل و بدون توجه به منطق صحیح اسلام و دستورات قرآن کریم و صرفاً با توجه به سخنان برخی بزرگانشان که گفته‌اند فقط شما مسلمان هستید و ریختن خون دیگران مباح است؛ اقدام به ارهاب و کشتن دیگران می‌کنند. بر همین اساس کشتن برادر مسلمان برای آنها مستحب و در جاهایی واجب می‌شود و در چنین شرایطی، دیگر بحث گناهکار و بی‌گناه در میان نیست بلکه هر کسی بر اساس فکر و ایده آنها عمل نکند، بر اساس تفسیر اشتباهی که از قرآن دارند واجب‌القتل می‌شود و معتقدند اگر خودشان در این مسیر کشته شوند به بهشت می‌روند. همه این موارد به خوبی نشان می‌دهد که صاحبان چنین تفکری در جهلِ مُرَکَب قرار دارند.

* برخی در اروپا، اسلام را با این گونه نگاه‌ها می‌شناسند و به نوعی این کارها باعث اسلام هراسی شده است. برای مبارزه با این مسئله چه باید کرد؟

به نظرم مهمترین اقدام برای مقابله با چنین تفکراتی، تبیین اسلام است. تبیین هم دو سویه دارد که شامل تبیین اسلامِ درست و تبیین اسلام اشتباه و تلاش برای تخریب آن اسلام اشتباه است. اگر قرار باشد تقسیم‌ِ کار کنیم، بخشی از کار به مسئولان رده‌های مختلف نظام مربوط است و بهترین راه برای آنها در زمینه تبیین، منزوی کردن صاحبان چنین تفکراتی است. برخی اقدامات همانند برگزاری همایش‌ها، راه‌اندازی تلویزیون‌های ماهواره‌ای و انجام کارهای سیاسی و فرهنگی، ضرورت دارد تا دیگران، متوجه شوند، اسلام این چیزی نیست که تکفیری‌ها می‌گویند.

اما آن بخش که به عموم افرادی که در این زمینه توانایی دارند برمی‌گردد این است که نگاه کنیم که دشمن چه کاری انجام داده است تا خلع سلاحش کنیم. دشمن ابتدا شروع به تخریب اسلام واقعی کرده و آن را دینی پر از بدعت دانسته و سپس می‌گوید دینی که من به شما معرفی می‌کنم دینِ درست است و آن دینی است از ابتدا وجود داشته است. ما هم باید همین کار را انجام داده و ابتدا به جهانیان نشان دهیم این ترجمه سلفی‌ها از اسلام درست نیست.

* نقش حوزویان و دانشگاهیان در کاهش گرایش مسلمانان به گروه‌های تکفیری چه می‌تواند باشد؟

برای مقابله با اندیشه گروه‌های تکفیری، می‌توان تبلیغات گسترده‌ای در فضای مجازی انجام داد و اساتید و فضلای دانشگاهی می‌توانند به نوشتن مقاله و انجام کارهای تبلیغی اقدام کنند. مخصوصا اگر حوزویان و دانشگاهیان سفرهای تبلیغی و علمی خارج از کشور می‌روند به خوبی به معرفی گروه‌های تکفیری بپردازند تا بتوانیم با اسلام‌هراسی در اروپا مقابله کنیم هرچند قدرت رسانه‌ای دشمنان اسلام هم بسیار زیاد است اما امروزه فضای مجازی در اختیار همه است و سانسور در این فضا خیلی امکان‌پذیر نیست.

باید گفت مهمترین وظیفه دانشگاهیان و حوزویان همان تبیین است. در اینجا نیز مخاطب شما دو گروه است؛ گروه اول مسئولان و مدیران مراکز حوزوی و دانشگاهی هستند. ما مؤسسات تبلیغی و فرهنگی بسیار زیادی در حوزه و دانشگاه داریم اما آنها چقدر در معرفی گروه‌های تکفیری اقدام کرده‌اند؟ باید بررسی کنیم که مؤسسات قرآنی و فقهی و… تا چه اندازه به وظایف خود در این زمینه عمل کرده و چند کتاب و مقاله و… در زمینه معرفی این گروه‌ها عرضه کرده‌اند. مقام معظم رهبری بارها به اهمیت جهاد تبیین اشاره فرمودند اما در این زمینه دچار ضعف هستیم و مراکز مرتبط با حوزه و دانشگاه هنوز نتوانسته‌اند شیعه را به خوبی به همه جهانیان معرفی کنند.

وظایف دیگر مسئولان حوزه و دانشگاه به سرفصل‌ها و کتاب‌های درسی برمی‌گردد. باید چنین مباحثی در کتب درسی دانشگاهی و حوزوی وارد شود، در حالی‌که الان اینچنین نیست و این مسئله مهم جهانی و تأثیرگذار عملاً در درس‌ها و سرفصل‌های درسی دیده نشده و اگر هم در سطوح درسی پایین حوزه و دانشگاه برخی مباحث دینی و کلامی ارائه می‌شود عمدتاً مباحث کلان کلامی است. لذا تدوین کتاب و عناوین درسی مرتبط با موضوعات کلامی روز مثل این موضوع، بسیار ضروری است. البته مراکز و مؤسسات علمی اندکی وجود دارد که افراد صاحب‌نظر و متخصص در زمینه سلفی‌گری را تربیت می‌کنند تا این افراد بتوانند کارهای علمی قوی انجام دهند اما این کافی نیست و الان بسیاری از مؤسسات حتی یک کلمه در این زمینه نمی‌نویسند هرچند که از موضوعات مهم روز است.

اما مخاطب دوم سؤال شما عموم حوزویان و دانشگاهیان هستند، این گروه ابتدا لازم است اطلاعات خود را نسبت به جریان سلفی تکفیری کامل کنند. متأسفانه هنوز بسیاری از طلاب و دانشجویان، جریان سلفی‌گری را نمی‌شناسند و نمی‌دانند امثال القاعده و داعش نشأت گرفته از این نوع تفکر است. سپس باید به وظیفه خود که همان تبیین است در حد توان عمل کنند. البته باید دانست هر چند شیوه جهادی سلفی‌گری همچون حرکت داعشی‌ها از حدود پنجاه سال پیش رشد کرده اما اصل تفکر مربوط به قرن هشتم است یعنی اینکه این نوع تفکر بیش از هفت قرن است در بین مسلمانان شایع است و طرفداران معتقدی پیدا کرده لذا باید بسیار دقیق و هدفمند به دنبال «جهاد فکری» با این نوع تفکر مسموم باشیم.

منبع: ایکنا

دکمه بازگشت به بالا